برهان

قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏ /البقرة ۱۱۱
دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۸ ب.ظ

احادیث بی سر و ته و بی منبع-قسمت دوم

پیرو پست قبلی وبلاگ مجدداً به برخی از نمونه‌هایی از روایاتی که در هیچ منبعی ولو ضعیف‌السند حسب جستجوها نیامده یا حداکثر در یک منبع ضعیف متأخر و به شکل مرسل آمده است اما مکرراً در فضای مجازی و شبکه‌های موبایلی دست به دست می‌شود اشاره می‌کنیم و البته مانند پست قبل از خوانندگان وبلاگ تقاضا داریم برای هر کدام از موارد منبع مطمئنی سراغ دارند یا متن عربی روایت را دیده‌اند نویسنده را نیز آگاه نمایند. اما نمونه‌ها:

 

1- نقل است که روزی معاویه برای نماز در مسجد آماده می‌شد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت. عمروعاص که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بی‌دلیل مغرور نشو! این‌ها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی‌آمدند و علی را انتخاب می‌کردند. معاویه برافروخت.عمروعاص قول داد که حماقت نماز‌گزاران را ثابت می‌کند. پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخن‌رانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود‌ را به نوک بینی‌اش برساند، خدا بهشت را بر او واجب می‌نماید و بلافاصله مشاهده‌کرد که همه تلاش می‌کنند نوک‌ زبان‌ِشان را به نوک بینی‌ِشان برسانند تا ببینند بهشتی‌اند یا جهنمی؟ عمروعاص خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به معاویه نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش می‌کند و سعی می‌کند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود. از منبر پایین آمد در گوش معاویه نجوا کرد: این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو می‌خواهند. علی برای این جماعت حیف است.

 

2- آیت الله بشیر فرمودند چند سالی بود که معنی و تفسیر دو آیه 71 و 73 سوره زمر مرا بخود مشغول نموده بود.

1-... وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً.(زمر 71)

اهل جهنم را به طرف جهنم می کشند.

2-... (وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرا (زمر73 )

مومنین را به سمت بهشت می کشند.

تمام کتب و تفاسیر مختلف را دیدم نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه به روایتی از امام صادق علیه السلام در بحار الانوار برخورد نمودم.

که می فرماید:

مومنین و دوستان سید الشهدا (ع) در روز حساب از خدا می خواهند قبل از ورود به بهشت مولایشان حسین را ملاقات نمایند .

امام به دیدار محبان می آید. این ملاقات بسیار طولانی می شود . امام صادق می فرماید هردو طرف غرق تماشا هستند و هیچکدام چشم بر نمی دارند نه امام محبان خود را رها می کند نه دوستان سید الشهدا از مولای خود دل بر می دارند.

ملاقات آنقدر طولانی می شود که خداوند به مأموران بهشت می فرماید این مومنین و دوستان حسینم را به طرف بهشت بکشید تا ملاقات پایان یابد.

آیت الله بشیر می فرمود :این روایت امام صادق را تفسیر صحیح این آیه یافتم و قلبم آرام شد.

 

در مورد این متن اولاً صحت انتساب این مطلب به آیت‌الله بشیر محل اشکال است چون در هیچ منبع موثق و معتبری این واقعه نقل نشده است. ثانیاً حسب جستجوها این روایتی که در این متن ادعا می‌شود در مجامع روایی ما یافت نشد. ثالثاً البته روایتی تا حدی مشابه در کامل‌الزیارات داریم که به لحاظ سندی بشدت ضعیف است. و رابعاً خود همین متنی که به عنوان روایت در اینجا ذکر شده است نیز خالی از اشکال نیست. و علی فرض صحت و صدور این روایت باید به معنایی صحیح تأویل شود.

 

3- متن زیر هم از چند روز مانده به شروع ماه مبارک شعبان تبلیغ می‌شد از آن مطالب ذوقی و بی اساس و بی منبع هست:

 

شب اول ماه شعبان؛ قران باز کن به سوره نور. و مبلغی پول لای قران میزاری. هرچقدر که در توانت بود. دوتا اسکناس ؛ یکی به نیت صدقه؛ یکی هم به نیت رزق و روزی و ایه35تا 38سوره نور3مرتبه بخون. وپولها رو تو همون صفحه قران بگذار. و فردا صبح که از خواب بیدار شدی قران باز کن و اون اسکناسی که به عنوان صدقه گذاشته بودی و رو به فقیر بده و اون یکی که به نیت رزق و روزی گذاشتی تو کیف پولیت بگذار. ورزقی کثیر در این ماه شاملت میشود. این متن برای بقیه دوستان هم بفرست تا همه از این برکت الهی بهرمند شوند.

 

4- متن زیر هم که به کرات در ایام مختلف سال در شبکه‌های اجتماعی دست به دست میشود:

امشب هرکس دعا کنه قبول میشه چون که امشب ماه خانه خدا رو طواف میکنه این پیام روبه همه إرسال کن هیچ کس رو محروم نکن از این دعا «ربى من کلى ذنب واتوبوعلی»امشب ماه عمود بر کعبه میشه. التماس دعا امشب تلاوت آیه29و30سوره فاطر باعث نزول برکت است. شما هم مثل من برای دوستاتون ارسال کنید.بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ ﴿٢٩﴾لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ( ۳۰)سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین حضرت محمد(ص) فرمودند هر کسی این دعا را بین مردم پخش کند گرفتاریهایش حل شود... فقط امشب

 

در مورد بند 3 و 4 توضیحات زیر خالی از فایده نیست:

اولاً در مورد بند 4 این متن در ایام مختلف سال ارسال میشود. بالاخره در کدام روز یا کدام شب ماه خانه خدا را طواف میکند؟ البته ممکن است به لحاظ نجومی در سال در ایام و لیالی مختلفی این اتفاق بیفتد.

ثانیاً به کدام دلیل معتبر شرعی در شبی که ماه به دور کعبه طواف میکند دعا مستجاب هست یا اگر در شب اول ماه شعبان آن کاری که در بند 3 گفته شده است را انجام دهیم موجب رزق کثیر میشود؟ چون که عقل نفیاً و اثباتاً در اینگونه موارد ساکت است چون اصولاً نمی‌داند مکانیسم رزق و برکت و استجابت دعا در عالم خلقت چگونه است که بخواهد حکمی صادر کند که در فلان شرایط دعا مستجاب است یا فلان کار موجب ازدیاد رزق می‌شود. پس باید خالق این عالم که خودش این مکانیسم‌ها و ساز و کارها را در عالم خلقت گنجانده خودش نیز این ساز و کارها را برای ما بیان کند که این بیان از طریق أنبیاء(ع) و ائمه(ع) ممکن است. پس در نهایت باید به نقل رجوع کرد. حالا اگر در نقل مطلبی دال بر این مطلب بود که فلان کار موجب ازدیاد رزق می‌شود یا فلان کار در استجابت دعا موثر است؛ ما تابع هستیم و متعبد(البته نقلی که دارای شرایط وثوق با جزئیات و تفاصیل فقهی‌اش باشد نه هر نقلی) اما اگر اینگونه امور یک سری مطالب ذوقی هست که مبنای شرعی ندارد؛ نباید پی اینگونه امور را گرفت و به آنها ترتیب اثر داد.

ثالثاً در مورد تلاوت آیات 29 و 30 سوره فاطر تمامی توضیحات ثانیاً برقرار هست.

رابعاً در مورد دعای ذکر شده و حدیث منقول از رسول الله(ص) قبلاً در یکی از پست‌های وبلاگ اشاره شد که این دعا به دقیق این شکل در مجامع روایی ما موجود نیست و همچنین آن حدیث نیز از رسول‌الله(ص) در مجامع روایی نداریم.

 

5- حضرت محمد(ص)فرمود:هرکس سوره فتح رادرشب اول ماه رمضان سه باربخواند خداونددرهای رزق وروزی راتارمضان سال بعد به روی او می گشاید .به دیگران هم بگویید.

 

طبق جستجوها این روایت نیز در مجامع معتبر یافت نشد. البته این روایت به این شکل در کتاب خواص‌الآیات آقا نجفی اصفهانی بشکل مرسل یعنی بدون ذکر سند نقل شده است و البته نویسنده کتاب تاریخ وفاتش تنها 101 سال پیش است و طبعاً نویسنده‌ای که در قرن 13 شمسی زندگی می‌کرده است نمی‌توانسته روایتی را خودش مستقیماً از روات حدیث شنیده باشد. پس ایشان نیز از یک کتاب دیگری دارد نقل می‌کند که باید به آن منبع اصلی رجوع کرد. اما فعلاً آن منبع اصلی پیدا نشده است و سرجمع اعتباری به این روایت نیست بدلیل مرسل بودن روایت.

البته برخی روایات دال بر خواندن سوره فتح در شب اول ماه رمضان داریم. از آن جمله در تفسیر قرطبی که از منابع عامه هست از قول ابن مسعود نقل شده که گفته است: «وقال المسعودی : بلغنی أنه من قرأ سورة الفتح فی أول لیلة من رمضان فی صلاة التطوع حفظه الله ذلک العام .» ترجمه: «مسعود گفت: به من خبر رسیده است که هر کسی در نماز مستحبی در شب اول ماه رمضان سوره فتح بخواند؛ خداوند او را در آن سال حفظ می‌کند» (تفسیر قرطبی ج16 ص260)

همچنین در اقبال‌الأعمال سید بن طاووس آمده است: «عَنْ یَزِیدَ بْنِ هَارُونَ یَقُولُ سَمِعْتُ الْمَسْعُودِیَّ یَذْکُرُ قَالَ بَلَغَنِی أَنَّهُ مَنْ قَرَأَ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً فِی التَّطَوُّعِ حُفِظَ ذَلِکَ الْعَام‏» ترجمه: «از یزید به هارون نفل شده است که می‌گفت از مسعودی شنیدم که او می‌گفت به من این خبر رسیده است که هر کسی در هر شب ماه رمضان سوره فتح را بخواند در نماز مستحبی‌اش در آن سال حفظ می‌شود» (الإقبال ج1 ص22)

همچنین این روایت نیز در اقبال آمده است: «عَنِ الْعَالِمِ ع قَالَ: مَنْ صَلَّى عِنْدَ دُخُولِ شَهْرِ رَمَضَانَ رَکْعَتَیْنِ تَطَوُّعاً قَرَأَ فِی أَوَّلِهِمَا أُمَّ الْکِتَابِ- وَ إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً- وَ الْأُخْرَى مَا أَحَبَّ رَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ السُّوءَ فِی سَنَتِهِ وَ لَمْ یَزَلْ فِی حِرْزِ اللَّهِ إِلَى مِثْلِهَا مِنْ قَابِل‏» ترجمه: «از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: هر کس هنگام حلول ماه رمضان 2 رکعت نماز مستحبی بخواند که در رکعت اول ابتدا حمد و سپس سوره فتح را بخواند و در رکعت دوم هر سوره‌ای که دوست داش؛ خدا از او بدی‌ها و بلایا را تا رمضان آینده از او دور می‌کند و او را در حرز خودش قرار می‌دهد.»(همان ص87)

 

6- عایشه میگوید روزی با رسول الله(ص) در منزل نشسته بودیم که صدای دق الباب آمد رسول الله(ص) به من اشاره کرد فرمود برخیز و ببین چه کسی پشت در است. عایشه میگوید رفتم و پدرم ابوبکر بود و وارد شد، پیغمبر اکرم(ص) همان جای که نشسته بود جواب سلامش را داد و گوشه خانه را اشاره کرد و فرمود آنجا بنشین. دومین بار صدای دق الباب آمد پیغمبر فرمود عایشه برخیز و در را باز کن. رفتم و دیدم عمَر پشت در است، وارد شد و به پیغمبر سلام کرد و جواب شنید و پیغمبر فرمود کنار ابوبکر بنشین. عایشه میگوید سومین بار صدای دق الباب آمد. خودم برخاستم که در را باز کنم رسول الله(ص) فرمود بنشین خودم در را باز میکنم، پیغمبر در را باز کرد و علی(ع) وارد شد پیغمبر لب او، چشم او و گردن او را بوسید و جایی را که خودش نشسته بود به او داد نشست. تعجب مرا فرا گرفت پیغمبر فرمود تعجب نکن من خودم ارحم الراحمینم و نمی گذارم زنم در را باز کند. اولین بار که در زده شد جبرئیل نازل شد و فرمود بنشین دوم بار هم همین طور. سوم بار که در زده شد برادرم جبرئیل آمد و فرمود برخیز صد و بیست و دو هزار ملک پشت در درگیرند و دعوا میکنند که چه کسی در را به روی علی باز کند.خودم رفتم و آنها را آرام کردم و در را به روی علی باز کردم. آدرسی که داده اند این است

1. صحیح بخاری ج 2 ص 621

2. صحیح مسلم ج3 ص 452

3. ابن حجر عسقلانی ج1 ص198

 

در مورد این روایت علاوه بر آنکه در 3 آدرس ذکر شده روایت وجود نداشت با جستجو در سایر منابع روایی نیز روایت پیدا نشد. البته روایتی تا حدی مشابه در برخی منابع شیعه وجود دارد-البته ضعیف‌السند- بدین شرح:

«البرسی : قال : روی عن عائشة فی کتاب المقامات قالت : کان رسول الله - صلى الله علیه وآله - فی بیتی إذ طرق الباب ، فقال ( لی ) : قومی فافتحی الباب لا بیک یا عائشة ، فقمت وفتحت له ، فجاء وسلم وجلس ، فرد السلام ولم یتحرک له ( فجلست ) ، فطرق الباب ، فقال : قومی وافتحی الباب لعمر ، فقمت وفتحت له وخفت أنه أفضل من أبی ، فجاء [ فسلم ] وجلس ، فرد علیه ( السلام ) ولم یتحرک له ، فجلس قلیلا ، وطرق الباب ، فقال : قومی وافتحی الباب لعثمان ، فقمت وفتحته ( له ، فدخل ) وسلم ، ورد علیه ولم یتحرک له [ فجلس ] ، فطرق الباب ، فوثب النبی وفتح الباب ، فإذا علی بن أبی طالب - علیه السلام - فدخل  فأخذ بیده وأجلسه وناجاه طویلا ، ثم خرج فتبعه إلى الباب فلما خرج قلت ( له ) : یا رسول الله دخل أبی فما قمت له ، ثم جاء عمر وعثمان فلم توقرهما ولم تقم لهما ، ثم جاء علی فوثبت إلیه قائما وفتحت له الباب ( أنت ) !فقال : یا عائشة لما جاء أبوک کان جبرائیل بالباب فهممت أن أقوم فمنعنی ، ( فجاء عمر وعثمان فهممت أن أقوم فمنعنی ) ، ولما جاء علی وثبت [ الملائکة ] تختصم على فتح الباب له ، فقمت فأصلحت بینهم ، وفتحت [ الباب ] له وأجلسته وقربته عن أمر الله ، فحدثی عنی هذا الحدیث ، واعلمی  أن من أحیاه  الله متبعا لسنتی ، عاملا بکتاب الله ، موالیا لعلی ، حتى یتوفاه الله ، لقى الله ولا حساب علیه ، وکان فی الفردوس الاعلى مع النبیین والصدیقین .»

ترجمه: «عائشه می‌گوید: روزی رسول‌الله(ص) در خانه من نشسته بود که در به صدا درآمد. رسول‌الله(ص) به من فرمود: برخیز و در را به روی پدرت ابوبکر باز کن. پس رفتم و در را باز کردم. ابوبکر آمد و سلام کرد و نشست. رسول‌الله(ص) پاسخ سلامش را دادند اما از جای خود حرکت نکردند. برای بار دوم در به صدا درآمد. مجدداً رسول‌الله(ص) فرمودند: ای عائشه برخیز و برو در را برای عمر باز کن. عائشه می‌گوید: برخواستم و رفتم در را باز کردم و ترسیدم از اینکه عمر افضل از پدرم باشد. پس عمر نیز داخل شد و سلام کرد و نشست و رسول‌الله(ص) جواب سلامش را داد اما از جای خود حرکت نکرد. مدتی بعد برای عثمان نیز عین این واقعه اتفاق افتاد. تا اینکه مجدداً در به صدا درآمد. اینبار خود رسول‌الله(ص) با شتاب برخواستند و رفتند در را باز کرد که این بار امیرالمومنین(ع) بود. پس ایشان داخل شدند؛ و رسول‌الله(ص) دست امیرالمومنین(ع) را گرفتند و او را نشاندند و با مدت زمان زیادی نجوا و صحبت کردند؛ و هنگامی که خواست علی بن ابی طالب برود؛ رسول‌الله(ص) او را بدرقه کردند. وقتی ایشان رفت. عایشه می‌گوید: از رسول‌الله(ص) پرسیدم: پدرم آمد اما شما از جای خود برنخواستید؛ سپس عمر و عثمان نیز آمدند اما شما حرکت نکردید و آنها را احترام و تکریمی نکردید. اما وقتی علی(ع) آمد شما با شتاب از جای خود برخواستید. رسول‌الله(ص) فرمودند: ای عائشه! زمانی که پدرت آمد جبرئیل دم در بود؛ من می‌خواستم بلند شوم اما جبرئیل مرا منع کرد. در مورد عمر و عثمان نیز این اتفاق افتاد. اما زمانی که علی(ع) آمد ملائکه پشت در صف کشیده بودند و با هم مخاصمه می‌کردند که چه کسی در را باز می‌کند؟ پس خودم رفتم و آنها را آرام کردم. و او را کنار خود نشاندم. عائشه! این را از من روایت کن. و بدان که کسی که خدا او را زنده بدارد، از سنت من تبعیت کند، عامل به کتاب خدا باشد، دوستدار علی باشد و او را به ولایت خود بپذیرد تا زمانیکه از دنیا برود؛ خدا را ملاقات می‌کند در حالی که هیچ حسابی بر او نیست و او در فروس اعلی کنار أنبیاء(ع) و صدیقین جا خواهد گرفت. (مشارق انوار یقین ص314، مدینة معاجز ج1 ص469 بحارالأنور ج38 ص313)

 

7- اولین روزی که امام حسین (ع) روزه گرفتند همه اهل بیت در کنار سفره جمع شدند؛ پیامبر اکرم (ص) رو به امام حسین فرمودند: حسین جان عزیزم روزه ات را باز کن. امام حسین فرمودند: جایزه من چه خواهدبود؟ پیامبر فرمودند: نصف محبتم را به کسانی که تو را دوست دارند می بخشم. حضرت علی(ع) فرمودند: پسرم حسین جان بفرما. باز امام فرمودند: جایزه من چه خواهدبود؟ حضرت علی فرمودند: نصف عبادت هایم برای کسانی که عاشق تو هستند. حضرت فاطمه(س) فرمودند عزیز دلم افطار کن.امام حسین پرسیدند: جایزه شمابه من چیست؟ حضرت فرمودند: نصف عبادت هایم را به کسانی که بر تو گریه می کنند می بخشم. امام حسن(ع) فرمودند: برادر جان روزه ات را بازکن و امام همان سوال را پرسیدند. حضرت پاسخ دادند: من تا همه گنهکاران را بر تو نبخشم به بهشت نخواهم رفت. و درهمین حال جبرئیل بر پیامبر نازل شد فرمود خدا می فرماید: من از شماها مهربانتر هستم و آنقدر آن کسانی که عاشق تو هستند را به بهشت میبرم تا تو راضی شوی یا حسین.

 

این روایت نیز حسب جستجوها در هیچ منبع روایی یافت نشد. البته محققین دارالحدیث نیز طبق جستجوها و تحقیقات خودشان این حدیث را نیافته‌اند. در اینجا.

 

8- همه ما کشتی نجات هستیم؛ اما کشتی حسین اسرع هست.

این مطلب نیز که به عنوان روایت زیاد مشهور شده هست و در منابر و سخنرانی‌ها زیاد نقل می‌شود حسب جستجوها در هیچ منبع روایی پیدا نشده است. بلکه این مطلب سخن برخی علما هست. از جمله مرحوم شوشتری در کتاب الخصائص الحسینة می‌فرماید: «فرأیت فی الحسین علیه السلام خصوصیة فى الوسیلة إلى اللّه اتّصف بسببها بانّه بالخصوص، باب من أبواب الجنة و سفینة للنجاة و مصباح للهدى، فالنبى و الأئمة علیهم السلام کلّهم أبواب الجنان؛ لکنّ باب الحسین أوسع، و کلّهم سفن النجاة؛ لکنّ سفینة الحسین مجراها فى اللجج الغامرة أسرع و مرساها على السواحل المنجیة أیسر، و کلّهم مصابیح الهدى؛ لکنّ الاستضاءة بنور الحسین أکثر و أوسع، و کلّهم کهوف حصینة؛ لکنّ منهاج کهف الحسین أسمح و أسهل.»

ترجمه: «در حسین علیه السلام براى وسیله تقرّب به خدا بودن، ویژگى‏اى دیدم که او بدین جهت، و به طور ویژه، این گونه توصیف شده است: درى از درهاى بهشت، کشتى نجات و چراغ هدایت، پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمّه علیهم السلام همگى درهاى بهشت‏اند؛ امّا درِ حسین علیه السلام در میان امواج توفان‏هاى شدید، پُرشتاب‏تر، ولنگر گرفتنش در ساحل‏هاى نجات، آسان‏تر است. همگى، چراغ هدایت‏اند؛ امّا پرتو گرفتن از نور حسین علیه السلام، بیشتر و وسیع‏تر است. همگى، پناهگاه‏هاى مستحکم‏اند؛ امّا راه بردن به پناهگاه حسین علیه السلام، روان‏تر و آسان‏تر است» (الخصائص الحسینیة: ص 14).

 

9- روایت ادعایی زیر که مناظره بین ابن عباس و معاویه هست نیز طبق جستجوها در هیچ منبع روایی یافت نشد:

 

روزی معاویه وارد مکه شد، به او گفتند: آیا می دانی (ابن عباس) تفسیر قرآن می کند؟ معاویه گفت: خوب (ابن عباس) پسر عموی پیغمبر است، او از هاشمیان است. او تفسیر نکند، چه کسی تفسیر کند قرآن را.

گفتند: تفسیر می کند آیات را به نفع علی بن ابیطالب، ما از این ناراحتیم.

معاویه گفت: خودم رسماً وارد مجلس می شوم و جمعشان را برهم می زنم. معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس شد، دید ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات می کرد که معاویه هیچ جای اعتراضی ندید.

بعد از مجلس، معاویه به ابن عباس گفت: تو تفسیر آیات می کنی یا فضائل علی را بازگو می کنی؟

ابن عباس: ای معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سئوال می کنم. جواب می دهی؟ (إنّمَا أنتَ مُنذِرُ وَلِکُلِّ قَومِ هادٍ) این آیه برای کیست؟

معاویه: رسول خدا فرمودند: منذر این امت من هستم و هادی، وجود علی بن ابیطالب است. ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟؟؟؟

ابن عباس: (إنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ أهلَ البَیتِ وَیُطهّرکُم تَطهِیرا)، این آیه برای کیست؟

معاویه: این هم قصه عصمت علی و اهل بیتش است ولی لازم نیست که همه را بخوانی.

 

ابن عباس: (إنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلوةَ وَیُؤتُونَ الزَّکَوةَ وَهُم راکِعُون)، معاویه این آیه برای کیست؟

معاویه: زمانیکه علی انگشتر خود را در راه خدا داد. این آیه در حق علی نازل شد، قبول دارم ولی حتما بنا نیست که این آیه را هم بخوانی.

ابن عباس: (عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإ العَظیم)، معاویه بگو این آیه در حق کیست؟

معاویه: رسول خدا فرمود: خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش می پرسند و هم من از علی خواهم پرسید، ولی ابن عباس دوباره از این آیه ها خواندی؟؟؟؟

ابن عباس: (وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمِیعا وَلا تَفَرَّقُوا)، بگو ببینم این آیه برای کیست؟

معاویه: پیغمبر فرمود: (حبل الله) علی بن ابیطالب است، دست به دامان علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه می شوید، ولی باید همین را هم تفسیر کنی؟؟

ابن عباس: ( فَقُل تَعَالَوا نَدعُ أبنَاءَنا وَأَبنَاءَکُم وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُم وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُم) به من بگو این آیه در حق کیست؟

معاویه: این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر می خواند، ولی تو همیشه اینگونه آیه ها را تفسیر می کنی؟

ابن عباس: (سَألَ سَآئِلُ بِعَذَابٍ وَاقِع) این آیه برای چه کسی است؟

معاویه: روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت: این سخنان از خودت بود یا از خدا؟؟ پیغمبر فرمودند: امر رسالت بود. آن شخص به پیامبر گفت: به خدا بگو بر من عذاب نازل کند که من تحمل ولایت علی را ندارم. خدا جلوی همه سنگ ریزه ای از آسمان فرستاد و به سر او اصابت کرد و مرد، ولی همیشه اینگونه آیات را تفسیر می کنی؟

ابن عباس: (الیَومَ أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَأتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمَ الاسلامَ دِینا) ، دیگر برای کیست؟

معاویه: این آیه هم اکمال دیانت در پرتو ولایت علی است ولی آیه دیگر را بخوان نه این آیه ها را .

ابن عباس از جا بلند شد و گفت: ای معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟ ، کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد.

معاویه: اصلا ابن عباس (إذَا زُلزِلَتِ الأرضُ زِلزَالَهَا)، را بخوان.

ابن عباس: ای معاویه این آیه هم برخلاف انتظار تو در فضل علی بن ابیطالب است.

معاویه: علی در این آیه دیگر چه می کند؟

ابن عباس: نشنیدی بعد از پیغمبر خدا یکسال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه مردم از وحشت از خانه ها بیرون شدند و علی در میانشان حاضر شد  این آیه را خواند و پایش را بر زمین کوبید و فرمود: (ای زمین، ابو تراب بر تو امر می کند، آرام بگیر) و زمین آرام شد.

معاویه با شدت غضب گفت: ابن عباس راحت بگو، تا قرآن هست علی هم خواهد بود.

 

البته در مورد این روایت گفتنی است که در سایتها و وبلاگها آدرس‌های مختلفی برای این روایت ذکر می‌شود که در هیچ آدرسی این روایت وجود ندارد. همچنین نسخ دیگری نیز از این داستان ساختگی در سایتها وجود دارد که همگی آنها در مناظره بین معاویه و ابن عباس و اینکه ابن عباس آیات مختلفی را در مورد امیرالمومنین(ع) می‌دانند؛ مشترک هستند. البته در اینکه تک تک این آیات در شأن امیرالمومنین(ع) هستند شکی نیست و در مورد هر کدام روایات متعددی داریم. اما همچین داستانی در منابع ما یافت نشده است.



نوشته شده توسط محمد
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

برهان

قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏ /البقرة ۱۱۱
بسم الله الرحمن الرحیم

در این وب‌نوشت سعی بر این داریم که شبهات موجود و رایجی که در مورد دین وجود دارد را بررسی، و پاسخ مناسبی برای آن‌ها پیدا کنیم.

مسلم است که پاسخ‌ها ممکن است ناقص بوده و یا قانع‌کننده نباشند و یا حتا ایرادی به نحوهٔ استدلال آن‌ها وارد باشد. در مورد هر یک از پاسخ‌ها اگر سؤال و یا شبههٔ جدیدی برای‌تان ایجاد شد، آن‌ها را در ذیل همان مطلب عنوان کنید.

در صورت تمایل به همکاری یا ارائهٔ پیشنهاد، با ما تماس بگیرید.
جهت طرح مسائل حدیثی-دینی-اعتقادی خود اعم از پرسش از صحت و سقم یک حدیث یا شبهات اعتقادی خویش از طریق تلگرام میتوانید با یوزرنیم m26011438@ در ارتباط باشید.

مشترک خوراک (فید) شوید

حمایت می‌کنیم

آخرین مطالب

آخرین نظرات

احادیث بی سر و ته و بی منبع-قسمت دوم

دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۸ ب.ظ

پیرو پست قبلی وبلاگ مجدداً به برخی از نمونه‌هایی از روایاتی که در هیچ منبعی ولو ضعیف‌السند حسب جستجوها نیامده یا حداکثر در یک منبع ضعیف متأخر و به شکل مرسل آمده است اما مکرراً در فضای مجازی و شبکه‌های موبایلی دست به دست می‌شود اشاره می‌کنیم و البته مانند پست قبل از خوانندگان وبلاگ تقاضا داریم برای هر کدام از موارد منبع مطمئنی سراغ دارند یا متن عربی روایت را دیده‌اند نویسنده را نیز آگاه نمایند. اما نمونه‌ها:

 

1- نقل است که روزی معاویه برای نماز در مسجد آماده می‌شد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت. عمروعاص که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بی‌دلیل مغرور نشو! این‌ها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی‌آمدند و علی را انتخاب می‌کردند. معاویه برافروخت.عمروعاص قول داد که حماقت نماز‌گزاران را ثابت می‌کند. پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخن‌رانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود‌ را به نوک بینی‌اش برساند، خدا بهشت را بر او واجب می‌نماید و بلافاصله مشاهده‌کرد که همه تلاش می‌کنند نوک‌ زبان‌ِشان را به نوک بینی‌ِشان برسانند تا ببینند بهشتی‌اند یا جهنمی؟ عمروعاص خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به معاویه نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش می‌کند و سعی می‌کند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود. از منبر پایین آمد در گوش معاویه نجوا کرد: این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو می‌خواهند. علی برای این جماعت حیف است.

 

2- آیت الله بشیر فرمودند چند سالی بود که معنی و تفسیر دو آیه 71 و 73 سوره زمر مرا بخود مشغول نموده بود.

1-... وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً.(زمر 71)

اهل جهنم را به طرف جهنم می کشند.

2-... (وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرا (زمر73 )

مومنین را به سمت بهشت می کشند.

تمام کتب و تفاسیر مختلف را دیدم نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه به روایتی از امام صادق علیه السلام در بحار الانوار برخورد نمودم.

که می فرماید:

مومنین و دوستان سید الشهدا (ع) در روز حساب از خدا می خواهند قبل از ورود به بهشت مولایشان حسین را ملاقات نمایند .

امام به دیدار محبان می آید. این ملاقات بسیار طولانی می شود . امام صادق می فرماید هردو طرف غرق تماشا هستند و هیچکدام چشم بر نمی دارند نه امام محبان خود را رها می کند نه دوستان سید الشهدا از مولای خود دل بر می دارند.

ملاقات آنقدر طولانی می شود که خداوند به مأموران بهشت می فرماید این مومنین و دوستان حسینم را به طرف بهشت بکشید تا ملاقات پایان یابد.

آیت الله بشیر می فرمود :این روایت امام صادق را تفسیر صحیح این آیه یافتم و قلبم آرام شد.

 

در مورد این متن اولاً صحت انتساب این مطلب به آیت‌الله بشیر محل اشکال است چون در هیچ منبع موثق و معتبری این واقعه نقل نشده است. ثانیاً حسب جستجوها این روایتی که در این متن ادعا می‌شود در مجامع روایی ما یافت نشد. ثالثاً البته روایتی تا حدی مشابه در کامل‌الزیارات داریم که به لحاظ سندی بشدت ضعیف است. و رابعاً خود همین متنی که به عنوان روایت در اینجا ذکر شده است نیز خالی از اشکال نیست. و علی فرض صحت و صدور این روایت باید به معنایی صحیح تأویل شود.

 

3- متن زیر هم از چند روز مانده به شروع ماه مبارک شعبان تبلیغ می‌شد از آن مطالب ذوقی و بی اساس و بی منبع هست:

 

شب اول ماه شعبان؛ قران باز کن به سوره نور. و مبلغی پول لای قران میزاری. هرچقدر که در توانت بود. دوتا اسکناس ؛ یکی به نیت صدقه؛ یکی هم به نیت رزق و روزی و ایه35تا 38سوره نور3مرتبه بخون. وپولها رو تو همون صفحه قران بگذار. و فردا صبح که از خواب بیدار شدی قران باز کن و اون اسکناسی که به عنوان صدقه گذاشته بودی و رو به فقیر بده و اون یکی که به نیت رزق و روزی گذاشتی تو کیف پولیت بگذار. ورزقی کثیر در این ماه شاملت میشود. این متن برای بقیه دوستان هم بفرست تا همه از این برکت الهی بهرمند شوند.

 

4- متن زیر هم که به کرات در ایام مختلف سال در شبکه‌های اجتماعی دست به دست میشود:

امشب هرکس دعا کنه قبول میشه چون که امشب ماه خانه خدا رو طواف میکنه این پیام روبه همه إرسال کن هیچ کس رو محروم نکن از این دعا «ربى من کلى ذنب واتوبوعلی»امشب ماه عمود بر کعبه میشه. التماس دعا امشب تلاوت آیه29و30سوره فاطر باعث نزول برکت است. شما هم مثل من برای دوستاتون ارسال کنید.بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ ﴿٢٩﴾لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ( ۳۰)سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین حضرت محمد(ص) فرمودند هر کسی این دعا را بین مردم پخش کند گرفتاریهایش حل شود... فقط امشب

 

در مورد بند 3 و 4 توضیحات زیر خالی از فایده نیست:

اولاً در مورد بند 4 این متن در ایام مختلف سال ارسال میشود. بالاخره در کدام روز یا کدام شب ماه خانه خدا را طواف میکند؟ البته ممکن است به لحاظ نجومی در سال در ایام و لیالی مختلفی این اتفاق بیفتد.

ثانیاً به کدام دلیل معتبر شرعی در شبی که ماه به دور کعبه طواف میکند دعا مستجاب هست یا اگر در شب اول ماه شعبان آن کاری که در بند 3 گفته شده است را انجام دهیم موجب رزق کثیر میشود؟ چون که عقل نفیاً و اثباتاً در اینگونه موارد ساکت است چون اصولاً نمی‌داند مکانیسم رزق و برکت و استجابت دعا در عالم خلقت چگونه است که بخواهد حکمی صادر کند که در فلان شرایط دعا مستجاب است یا فلان کار موجب ازدیاد رزق می‌شود. پس باید خالق این عالم که خودش این مکانیسم‌ها و ساز و کارها را در عالم خلقت گنجانده خودش نیز این ساز و کارها را برای ما بیان کند که این بیان از طریق أنبیاء(ع) و ائمه(ع) ممکن است. پس در نهایت باید به نقل رجوع کرد. حالا اگر در نقل مطلبی دال بر این مطلب بود که فلان کار موجب ازدیاد رزق می‌شود یا فلان کار در استجابت دعا موثر است؛ ما تابع هستیم و متعبد(البته نقلی که دارای شرایط وثوق با جزئیات و تفاصیل فقهی‌اش باشد نه هر نقلی) اما اگر اینگونه امور یک سری مطالب ذوقی هست که مبنای شرعی ندارد؛ نباید پی اینگونه امور را گرفت و به آنها ترتیب اثر داد.

ثالثاً در مورد تلاوت آیات 29 و 30 سوره فاطر تمامی توضیحات ثانیاً برقرار هست.

رابعاً در مورد دعای ذکر شده و حدیث منقول از رسول الله(ص) قبلاً در یکی از پست‌های وبلاگ اشاره شد که این دعا به دقیق این شکل در مجامع روایی ما موجود نیست و همچنین آن حدیث نیز از رسول‌الله(ص) در مجامع روایی نداریم.

 

5- حضرت محمد(ص)فرمود:هرکس سوره فتح رادرشب اول ماه رمضان سه باربخواند خداونددرهای رزق وروزی راتارمضان سال بعد به روی او می گشاید .به دیگران هم بگویید.

 

طبق جستجوها این روایت نیز در مجامع معتبر یافت نشد. البته این روایت به این شکل در کتاب خواص‌الآیات آقا نجفی اصفهانی بشکل مرسل یعنی بدون ذکر سند نقل شده است و البته نویسنده کتاب تاریخ وفاتش تنها 101 سال پیش است و طبعاً نویسنده‌ای که در قرن 13 شمسی زندگی می‌کرده است نمی‌توانسته روایتی را خودش مستقیماً از روات حدیث شنیده باشد. پس ایشان نیز از یک کتاب دیگری دارد نقل می‌کند که باید به آن منبع اصلی رجوع کرد. اما فعلاً آن منبع اصلی پیدا نشده است و سرجمع اعتباری به این روایت نیست بدلیل مرسل بودن روایت.

البته برخی روایات دال بر خواندن سوره فتح در شب اول ماه رمضان داریم. از آن جمله در تفسیر قرطبی که از منابع عامه هست از قول ابن مسعود نقل شده که گفته است: «وقال المسعودی : بلغنی أنه من قرأ سورة الفتح فی أول لیلة من رمضان فی صلاة التطوع حفظه الله ذلک العام .» ترجمه: «مسعود گفت: به من خبر رسیده است که هر کسی در نماز مستحبی در شب اول ماه رمضان سوره فتح بخواند؛ خداوند او را در آن سال حفظ می‌کند» (تفسیر قرطبی ج16 ص260)

همچنین در اقبال‌الأعمال سید بن طاووس آمده است: «عَنْ یَزِیدَ بْنِ هَارُونَ یَقُولُ سَمِعْتُ الْمَسْعُودِیَّ یَذْکُرُ قَالَ بَلَغَنِی أَنَّهُ مَنْ قَرَأَ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً فِی التَّطَوُّعِ حُفِظَ ذَلِکَ الْعَام‏» ترجمه: «از یزید به هارون نفل شده است که می‌گفت از مسعودی شنیدم که او می‌گفت به من این خبر رسیده است که هر کسی در هر شب ماه رمضان سوره فتح را بخواند در نماز مستحبی‌اش در آن سال حفظ می‌شود» (الإقبال ج1 ص22)

همچنین این روایت نیز در اقبال آمده است: «عَنِ الْعَالِمِ ع قَالَ: مَنْ صَلَّى عِنْدَ دُخُولِ شَهْرِ رَمَضَانَ رَکْعَتَیْنِ تَطَوُّعاً قَرَأَ فِی أَوَّلِهِمَا أُمَّ الْکِتَابِ- وَ إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً- وَ الْأُخْرَى مَا أَحَبَّ رَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ السُّوءَ فِی سَنَتِهِ وَ لَمْ یَزَلْ فِی حِرْزِ اللَّهِ إِلَى مِثْلِهَا مِنْ قَابِل‏» ترجمه: «از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: هر کس هنگام حلول ماه رمضان 2 رکعت نماز مستحبی بخواند که در رکعت اول ابتدا حمد و سپس سوره فتح را بخواند و در رکعت دوم هر سوره‌ای که دوست داش؛ خدا از او بدی‌ها و بلایا را تا رمضان آینده از او دور می‌کند و او را در حرز خودش قرار می‌دهد.»(همان ص87)

 

6- عایشه میگوید روزی با رسول الله(ص) در منزل نشسته بودیم که صدای دق الباب آمد رسول الله(ص) به من اشاره کرد فرمود برخیز و ببین چه کسی پشت در است. عایشه میگوید رفتم و پدرم ابوبکر بود و وارد شد، پیغمبر اکرم(ص) همان جای که نشسته بود جواب سلامش را داد و گوشه خانه را اشاره کرد و فرمود آنجا بنشین. دومین بار صدای دق الباب آمد پیغمبر فرمود عایشه برخیز و در را باز کن. رفتم و دیدم عمَر پشت در است، وارد شد و به پیغمبر سلام کرد و جواب شنید و پیغمبر فرمود کنار ابوبکر بنشین. عایشه میگوید سومین بار صدای دق الباب آمد. خودم برخاستم که در را باز کنم رسول الله(ص) فرمود بنشین خودم در را باز میکنم، پیغمبر در را باز کرد و علی(ع) وارد شد پیغمبر لب او، چشم او و گردن او را بوسید و جایی را که خودش نشسته بود به او داد نشست. تعجب مرا فرا گرفت پیغمبر فرمود تعجب نکن من خودم ارحم الراحمینم و نمی گذارم زنم در را باز کند. اولین بار که در زده شد جبرئیل نازل شد و فرمود بنشین دوم بار هم همین طور. سوم بار که در زده شد برادرم جبرئیل آمد و فرمود برخیز صد و بیست و دو هزار ملک پشت در درگیرند و دعوا میکنند که چه کسی در را به روی علی باز کند.خودم رفتم و آنها را آرام کردم و در را به روی علی باز کردم. آدرسی که داده اند این است

1. صحیح بخاری ج 2 ص 621

2. صحیح مسلم ج3 ص 452

3. ابن حجر عسقلانی ج1 ص198

 

در مورد این روایت علاوه بر آنکه در 3 آدرس ذکر شده روایت وجود نداشت با جستجو در سایر منابع روایی نیز روایت پیدا نشد. البته روایتی تا حدی مشابه در برخی منابع شیعه وجود دارد-البته ضعیف‌السند- بدین شرح:

«البرسی : قال : روی عن عائشة فی کتاب المقامات قالت : کان رسول الله - صلى الله علیه وآله - فی بیتی إذ طرق الباب ، فقال ( لی ) : قومی فافتحی الباب لا بیک یا عائشة ، فقمت وفتحت له ، فجاء وسلم وجلس ، فرد السلام ولم یتحرک له ( فجلست ) ، فطرق الباب ، فقال : قومی وافتحی الباب لعمر ، فقمت وفتحت له وخفت أنه أفضل من أبی ، فجاء [ فسلم ] وجلس ، فرد علیه ( السلام ) ولم یتحرک له ، فجلس قلیلا ، وطرق الباب ، فقال : قومی وافتحی الباب لعثمان ، فقمت وفتحته ( له ، فدخل ) وسلم ، ورد علیه ولم یتحرک له [ فجلس ] ، فطرق الباب ، فوثب النبی وفتح الباب ، فإذا علی بن أبی طالب - علیه السلام - فدخل  فأخذ بیده وأجلسه وناجاه طویلا ، ثم خرج فتبعه إلى الباب فلما خرج قلت ( له ) : یا رسول الله دخل أبی فما قمت له ، ثم جاء عمر وعثمان فلم توقرهما ولم تقم لهما ، ثم جاء علی فوثبت إلیه قائما وفتحت له الباب ( أنت ) !فقال : یا عائشة لما جاء أبوک کان جبرائیل بالباب فهممت أن أقوم فمنعنی ، ( فجاء عمر وعثمان فهممت أن أقوم فمنعنی ) ، ولما جاء علی وثبت [ الملائکة ] تختصم على فتح الباب له ، فقمت فأصلحت بینهم ، وفتحت [ الباب ] له وأجلسته وقربته عن أمر الله ، فحدثی عنی هذا الحدیث ، واعلمی  أن من أحیاه  الله متبعا لسنتی ، عاملا بکتاب الله ، موالیا لعلی ، حتى یتوفاه الله ، لقى الله ولا حساب علیه ، وکان فی الفردوس الاعلى مع النبیین والصدیقین .»

ترجمه: «عائشه می‌گوید: روزی رسول‌الله(ص) در خانه من نشسته بود که در به صدا درآمد. رسول‌الله(ص) به من فرمود: برخیز و در را به روی پدرت ابوبکر باز کن. پس رفتم و در را باز کردم. ابوبکر آمد و سلام کرد و نشست. رسول‌الله(ص) پاسخ سلامش را دادند اما از جای خود حرکت نکردند. برای بار دوم در به صدا درآمد. مجدداً رسول‌الله(ص) فرمودند: ای عائشه برخیز و برو در را برای عمر باز کن. عائشه می‌گوید: برخواستم و رفتم در را باز کردم و ترسیدم از اینکه عمر افضل از پدرم باشد. پس عمر نیز داخل شد و سلام کرد و نشست و رسول‌الله(ص) جواب سلامش را داد اما از جای خود حرکت نکرد. مدتی بعد برای عثمان نیز عین این واقعه اتفاق افتاد. تا اینکه مجدداً در به صدا درآمد. اینبار خود رسول‌الله(ص) با شتاب برخواستند و رفتند در را باز کرد که این بار امیرالمومنین(ع) بود. پس ایشان داخل شدند؛ و رسول‌الله(ص) دست امیرالمومنین(ع) را گرفتند و او را نشاندند و با مدت زمان زیادی نجوا و صحبت کردند؛ و هنگامی که خواست علی بن ابی طالب برود؛ رسول‌الله(ص) او را بدرقه کردند. وقتی ایشان رفت. عایشه می‌گوید: از رسول‌الله(ص) پرسیدم: پدرم آمد اما شما از جای خود برنخواستید؛ سپس عمر و عثمان نیز آمدند اما شما حرکت نکردید و آنها را احترام و تکریمی نکردید. اما وقتی علی(ع) آمد شما با شتاب از جای خود برخواستید. رسول‌الله(ص) فرمودند: ای عائشه! زمانی که پدرت آمد جبرئیل دم در بود؛ من می‌خواستم بلند شوم اما جبرئیل مرا منع کرد. در مورد عمر و عثمان نیز این اتفاق افتاد. اما زمانی که علی(ع) آمد ملائکه پشت در صف کشیده بودند و با هم مخاصمه می‌کردند که چه کسی در را باز می‌کند؟ پس خودم رفتم و آنها را آرام کردم. و او را کنار خود نشاندم. عائشه! این را از من روایت کن. و بدان که کسی که خدا او را زنده بدارد، از سنت من تبعیت کند، عامل به کتاب خدا باشد، دوستدار علی باشد و او را به ولایت خود بپذیرد تا زمانیکه از دنیا برود؛ خدا را ملاقات می‌کند در حالی که هیچ حسابی بر او نیست و او در فروس اعلی کنار أنبیاء(ع) و صدیقین جا خواهد گرفت. (مشارق انوار یقین ص314، مدینة معاجز ج1 ص469 بحارالأنور ج38 ص313)

 

7- اولین روزی که امام حسین (ع) روزه گرفتند همه اهل بیت در کنار سفره جمع شدند؛ پیامبر اکرم (ص) رو به امام حسین فرمودند: حسین جان عزیزم روزه ات را باز کن. امام حسین فرمودند: جایزه من چه خواهدبود؟ پیامبر فرمودند: نصف محبتم را به کسانی که تو را دوست دارند می بخشم. حضرت علی(ع) فرمودند: پسرم حسین جان بفرما. باز امام فرمودند: جایزه من چه خواهدبود؟ حضرت علی فرمودند: نصف عبادت هایم برای کسانی که عاشق تو هستند. حضرت فاطمه(س) فرمودند عزیز دلم افطار کن.امام حسین پرسیدند: جایزه شمابه من چیست؟ حضرت فرمودند: نصف عبادت هایم را به کسانی که بر تو گریه می کنند می بخشم. امام حسن(ع) فرمودند: برادر جان روزه ات را بازکن و امام همان سوال را پرسیدند. حضرت پاسخ دادند: من تا همه گنهکاران را بر تو نبخشم به بهشت نخواهم رفت. و درهمین حال جبرئیل بر پیامبر نازل شد فرمود خدا می فرماید: من از شماها مهربانتر هستم و آنقدر آن کسانی که عاشق تو هستند را به بهشت میبرم تا تو راضی شوی یا حسین.

 

این روایت نیز حسب جستجوها در هیچ منبع روایی یافت نشد. البته محققین دارالحدیث نیز طبق جستجوها و تحقیقات خودشان این حدیث را نیافته‌اند. در اینجا.

 

8- همه ما کشتی نجات هستیم؛ اما کشتی حسین اسرع هست.

این مطلب نیز که به عنوان روایت زیاد مشهور شده هست و در منابر و سخنرانی‌ها زیاد نقل می‌شود حسب جستجوها در هیچ منبع روایی پیدا نشده است. بلکه این مطلب سخن برخی علما هست. از جمله مرحوم شوشتری در کتاب الخصائص الحسینة می‌فرماید: «فرأیت فی الحسین علیه السلام خصوصیة فى الوسیلة إلى اللّه اتّصف بسببها بانّه بالخصوص، باب من أبواب الجنة و سفینة للنجاة و مصباح للهدى، فالنبى و الأئمة علیهم السلام کلّهم أبواب الجنان؛ لکنّ باب الحسین أوسع، و کلّهم سفن النجاة؛ لکنّ سفینة الحسین مجراها فى اللجج الغامرة أسرع و مرساها على السواحل المنجیة أیسر، و کلّهم مصابیح الهدى؛ لکنّ الاستضاءة بنور الحسین أکثر و أوسع، و کلّهم کهوف حصینة؛ لکنّ منهاج کهف الحسین أسمح و أسهل.»

ترجمه: «در حسین علیه السلام براى وسیله تقرّب به خدا بودن، ویژگى‏اى دیدم که او بدین جهت، و به طور ویژه، این گونه توصیف شده است: درى از درهاى بهشت، کشتى نجات و چراغ هدایت، پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمّه علیهم السلام همگى درهاى بهشت‏اند؛ امّا درِ حسین علیه السلام در میان امواج توفان‏هاى شدید، پُرشتاب‏تر، ولنگر گرفتنش در ساحل‏هاى نجات، آسان‏تر است. همگى، چراغ هدایت‏اند؛ امّا پرتو گرفتن از نور حسین علیه السلام، بیشتر و وسیع‏تر است. همگى، پناهگاه‏هاى مستحکم‏اند؛ امّا راه بردن به پناهگاه حسین علیه السلام، روان‏تر و آسان‏تر است» (الخصائص الحسینیة: ص 14).

 

9- روایت ادعایی زیر که مناظره بین ابن عباس و معاویه هست نیز طبق جستجوها در هیچ منبع روایی یافت نشد:

 

روزی معاویه وارد مکه شد، به او گفتند: آیا می دانی (ابن عباس) تفسیر قرآن می کند؟ معاویه گفت: خوب (ابن عباس) پسر عموی پیغمبر است، او از هاشمیان است. او تفسیر نکند، چه کسی تفسیر کند قرآن را.

گفتند: تفسیر می کند آیات را به نفع علی بن ابیطالب، ما از این ناراحتیم.

معاویه گفت: خودم رسماً وارد مجلس می شوم و جمعشان را برهم می زنم. معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس شد، دید ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات می کرد که معاویه هیچ جای اعتراضی ندید.

بعد از مجلس، معاویه به ابن عباس گفت: تو تفسیر آیات می کنی یا فضائل علی را بازگو می کنی؟

ابن عباس: ای معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سئوال می کنم. جواب می دهی؟ (إنّمَا أنتَ مُنذِرُ وَلِکُلِّ قَومِ هادٍ) این آیه برای کیست؟

معاویه: رسول خدا فرمودند: منذر این امت من هستم و هادی، وجود علی بن ابیطالب است. ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟؟؟؟

ابن عباس: (إنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ أهلَ البَیتِ وَیُطهّرکُم تَطهِیرا)، این آیه برای کیست؟

معاویه: این هم قصه عصمت علی و اهل بیتش است ولی لازم نیست که همه را بخوانی.

 

ابن عباس: (إنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلوةَ وَیُؤتُونَ الزَّکَوةَ وَهُم راکِعُون)، معاویه این آیه برای کیست؟

معاویه: زمانیکه علی انگشتر خود را در راه خدا داد. این آیه در حق علی نازل شد، قبول دارم ولی حتما بنا نیست که این آیه را هم بخوانی.

ابن عباس: (عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإ العَظیم)، معاویه بگو این آیه در حق کیست؟

معاویه: رسول خدا فرمود: خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش می پرسند و هم من از علی خواهم پرسید، ولی ابن عباس دوباره از این آیه ها خواندی؟؟؟؟

ابن عباس: (وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمِیعا وَلا تَفَرَّقُوا)، بگو ببینم این آیه برای کیست؟

معاویه: پیغمبر فرمود: (حبل الله) علی بن ابیطالب است، دست به دامان علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه می شوید، ولی باید همین را هم تفسیر کنی؟؟

ابن عباس: ( فَقُل تَعَالَوا نَدعُ أبنَاءَنا وَأَبنَاءَکُم وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُم وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُم) به من بگو این آیه در حق کیست؟

معاویه: این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر می خواند، ولی تو همیشه اینگونه آیه ها را تفسیر می کنی؟

ابن عباس: (سَألَ سَآئِلُ بِعَذَابٍ وَاقِع) این آیه برای چه کسی است؟

معاویه: روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت: این سخنان از خودت بود یا از خدا؟؟ پیغمبر فرمودند: امر رسالت بود. آن شخص به پیامبر گفت: به خدا بگو بر من عذاب نازل کند که من تحمل ولایت علی را ندارم. خدا جلوی همه سنگ ریزه ای از آسمان فرستاد و به سر او اصابت کرد و مرد، ولی همیشه اینگونه آیات را تفسیر می کنی؟

ابن عباس: (الیَومَ أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَأتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمَ الاسلامَ دِینا) ، دیگر برای کیست؟

معاویه: این آیه هم اکمال دیانت در پرتو ولایت علی است ولی آیه دیگر را بخوان نه این آیه ها را .

ابن عباس از جا بلند شد و گفت: ای معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟ ، کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد.

معاویه: اصلا ابن عباس (إذَا زُلزِلَتِ الأرضُ زِلزَالَهَا)، را بخوان.

ابن عباس: ای معاویه این آیه هم برخلاف انتظار تو در فضل علی بن ابیطالب است.

معاویه: علی در این آیه دیگر چه می کند؟

ابن عباس: نشنیدی بعد از پیغمبر خدا یکسال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه مردم از وحشت از خانه ها بیرون شدند و علی در میانشان حاضر شد  این آیه را خواند و پایش را بر زمین کوبید و فرمود: (ای زمین، ابو تراب بر تو امر می کند، آرام بگیر) و زمین آرام شد.

معاویه با شدت غضب گفت: ابن عباس راحت بگو، تا قرآن هست علی هم خواهد بود.

 

البته در مورد این روایت گفتنی است که در سایتها و وبلاگها آدرس‌های مختلفی برای این روایت ذکر می‌شود که در هیچ آدرسی این روایت وجود ندارد. همچنین نسخ دیگری نیز از این داستان ساختگی در سایتها وجود دارد که همگی آنها در مناظره بین معاویه و ابن عباس و اینکه ابن عباس آیات مختلفی را در مورد امیرالمومنین(ع) می‌دانند؛ مشترک هستند. البته در اینکه تک تک این آیات در شأن امیرالمومنین(ع) هستند شکی نیست و در مورد هر کدام روایات متعددی داریم. اما همچین داستانی در منابع ما یافت نشده است.

نظرات  (۲۸)

سلام محمد جان
یه نکته به نظرم رسید.
گاهی اوقات برخی از این دستورات عبادی مثل بند 3 و 4، روایت نیستند ولی مجرباتی هستند که برخی علما به آن دست یافته اند و اثر آن را دیده اند. چون مثلا در بند 3 ادعا نشده که روایت است. 
ممکن است برخی از این دستورات از این باب باشد که جای اشکال نیز ندارد.
پاسخ:
سلام محمد عزیز!
بله ممنون از توجه شما. تجربه به شرطی که فاقد شرایط واقعی تجربه باشه یعنی مکرراً و در شرایط مختلف و توسط افراد مختلف تجربه شده باشه؛ میتونه از باب تجربه درست باشه. اما باید دید این مصداق خاص رو واقعاً به کرات توسط افراد مختلف و در شرایط مختلف تجربه شده یا نه؟
درود برهمگی به نظر من کوچکترین:
بحث کردن در کل چیز بیهوده ای است و کسی عمرا از منافعش نمیگذره
و مثل پیتزا کش میاره و اعصاب خوردی
درآمدش چیه هیچی
اگر همه میکوشیدیم و به نوبه خود دستی میگرفتیم و کمکی میکردیم فرهنگ میساختیم.7000سال و2500سال و1400 سال پیش تموم شدن رفتن اینک و در این برهه ماییم که تاریخ سازیم به خداوندی خدا قسم که دنیا پوچتراز آنی هست که شما فکر میکنید.راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.قدر همدیگر را بدانید.
یاعلی
سلام
یه روایتی از امام صادق که میگه :
اگر کسی گناه کاری رو برای گناهش سرزنش کنه نمیرد تا آن گناه را مرتکب شود.
این چی؟این روایت صحیحه؟؟آخه با امر به معروف ونهی از منکر در تضاده .امر به معروف ونهی از منکر مراحل مختلفی داره اول با مهربانی ونرم زبانی ومراحل آخر حتی سرزنش کردن وتهدید کردن هم شامل میشه.پس سرزنش کردن هم یه جورایی جزو مراحل نهی از منکره.پس چرا امام صادق این حرف رو زدن؟؟آیا این روایت مشکل نداره؟؟
پاسخ:
سلام!
بله همچین روایتی رو داریم. اما صحت و سفمش رو بررسی نکردم. البته فکر کنم روایت نمیگه بدلیل گناه میگه به دلیل عیب. البته روایتی داریم که میگه گناه برای غیر فاعلش هم شوم و بد هست که یکی از مواردش اینه که اگه سرزنشش کنه مبتلا میشه.
اما در توضیح وجه جمع این روایت با بحث امر به معروف

این است که در اینجا مسلمان نباید از شخص انجام دهنده منکر منزجر شود؛ بلکه باید از خود عمل منزجر و متنفر شود. اما در مورد شخص انجام دهنده منکر، باید فرد مسلمان دلش برای او بسوزد و از خدا طلب غفران و هدایت برای شخص انجام دهنده منکر بکند. در روایتی از پیامبر(ص) آمده که گناه برای غیر فاعل گناه نیز بد و شوم است. چرا که اگر او را مسخره کند؛ او نیز مبتلا می شود. اگر غبتش کند خود همین غیبت یک گناه دیگر است. و اگر راضی به گناه باشد او نیز شریک در گناه می شود. پس در عین حالی که شخص مسلمان باید از گناه منزجر باشد؛ اما فاعل گناه را نباید نه مسخره کند نه غیبتش کند نه به گناه راضی باشد. بلکه همانطور که ذکر شد باید برایش طلب هدایت و مغفرت کند.

مثلا فردی گناه رابطه نامشروع داره...ما فقط واسش دعا کنیم ؟؟ یعنی حق نداریم نهی از منکر کنیم  اول با محبت و تذکر وبعد با تهدید وسرزنش که چرا این گناه رو مرتکب میشی یا شدی؟؟پس اگه فقط دعا کنیم جایگاه نهی از منکر چی میشه؟؟ سرزنشی که همراه با تمسخر نباشه و به این نیت باشه که فرد از خواب غفلت بیدار شه مثل یه چک محکم که فرد رو از  خواب بیدار کنه وباعث پشیمونیش بشه..غیبتش هم نباشه چون مستقیم به خودش گوشزد میشه..چون اگه این برخوردهای تند نباشه این روابط عادی میشه در جامعه.تکلیف چیست غیر از سکوت ودعای خیر؟؟ تا میای یه گناهکار رو سرزنش کنی که دختر چرا این کار حرامو کردی ؟میگن امام صادق گفته فلان..آخه اگه به امام صادق معتقدی امام کجا گفت برو رابطه نامشروع برقرار کن؟؟امام نگفتن این روابط بده؟؟چرا اون روایات رو نمیگن؟؟فقط برای اینکه کسی سرزنششون نکنه این روایت رو تکرار میکنن..
پاسخ:
نیت فرد مهمه. یه وقت شما نه تنها چک که حتی شلاق میزنی حتی اعدام میکنی اما نفرت و کینه ای از اون شخص به دلت نداری. تو دلت طرفو تحقیر نکردی. تو دلت مسخرش نکردی نه تنها نکردی بلکه براش دلسوزی هم کردی براش دعای خیر هم کردی براش از خدا طلب توبه هم کردی، دعا هم کردی که إن شاء الله شما مبتلا به این گناه نشی و ... . اما یه وقت هم هست یه تذکر خیلی کوچیک و ساده دادی؛ اما ته دلت تحقیرش هم کردی مسخرش هم کردی خودتو از اون بالاتر هم دونستی و ... . اینه که بده و نباید باشه و اگه بود شما خودتم مبتلا میشی
باسلام خدمت شما
واقعاازمطالبی که نوشتید مشخص بود که ذره ای طلبگی نکردید، ادب خوب است ادب خوب است ادب خوب، هرآن که بی ادب شد میخورد چوب برادرمن ..... اصلا برفرض اینکه سخنان شمادرست ...... اینجایه محیط اجتماعیه برای تبادل افکار .... صحت وسقم منابع روایی جایگاه دیگری دارد.... اونوقت لحن شمابسیار مشئمزکننده است احادیث بی سروته یعنی چی !!!! متاسفم برای این نوع ادبیات .... یاعلی 
پاسخ:
سلام
سلام 


استادعرفان در حده افای بهجت میشناسی؟
پاسخ:
سلام
نه
استاد عزیز !
با وبلاگ شما با مطلب " نقد دو عبارت مشهور در مورد عاشورا" آشنا شدم . کاری به این که شریعتی و اندیشه اش درست بود یا غلط ندارم ( کما اینکه بر خلاف نظر شما چه خوشتان بیاید یا نه بسیاری از دانشجویان قدیم و جدید از دوستداران اویند )
ولی در جایی که مولای متقیان فرمونده اند هر کس که کلمه ای به من آموخت مرا بنده خویش ساخت و چنین جایگاهی برای علم و دانش و معلمی قایل بودند آیا شرط انصاف و از همه مهم تر شرط ادب است شما گفتار کسی را که قبولش ندارید مزخرف بداتید ؟


پاسخ:
خب بنده شریعتی را در حد یک معلم خوب نیز قبول ندارم. انحرافات بسیاری داشته است. برخی آقایان فقهاء صراحتاً کتب او را کتب ضاله خوانده اند و حتی او را تکفیر کرده اند.
ضمن اینکه بله میشود فردی بسیار خوب و عالم و با سواد در مواردی چرند و خزعبل و مزخرف نیز بگوید.
۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۰:۳۴ عبد الزهرا
از امام صادق(ع) سؤال شد:
یابن رسول‌الله مگر همه اهل بیت(ع) کشتی نجات نیستند، چرا می‌گویند: «ان‌الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة» حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است. امام صادق(ع) فرمودند:
«کلنا سفن النجاة ولکن سفینة جدی الحسین أوسع وفی لجج البحار أسرع»
همه ما اهل بیت کشتی‌های نجاتیم، ولی کشتی جدم حسین علیه السلام وسیع‌تر و در عبور از امواج سهمگین دریاها سریعتر است.
بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۳۲۲، حدیث ۱۴
پاسخ:
دوست عزیز ما قبل از شما به آدرس ذکر شده رجوع کرده ایم؛ این روایت پیدا نشده است. همچنین با نرم افزارهای حدیثی در سایر منابع نیز جستجو کرده ایم پیدا نشده است. یک سوال: شما خودتان شخصاً حدیث مورد نظر را در آدرس ذکر شده مشاهده نموده اید یا شما نیز دارید از جایی نقل میکنید؟ اگر شخصاً مشاهده نموده اید؛ لطفاً از صفحه مورد نظر بحار یک عکسی بگیرید و برای بنده ارسال بفرمائید یا اگر از یک بحار الکترونیکی استفاده میکنید لینک دانلود را لطف بفرمائید ببینیم. مطمئن باشید پست را اصلاح خواهم کرد کما اینکه در قسمت اول یکی دو مورد اصلاحات انجام گرفت.
اما توجه شما را به نظر محققین موسسه دارالحدیث نیز جلب میکنم:

«باید توجّه داشت که آنچه در کلام شمارى از خطبا شهرت یافته که «اهل بیت علیهم السلام، همه کشتى نجات‏اند؛ امّا کشتى حسین علیه السلام، وسیع‏تر و پُر سرعت‏تر است»، مأثور از اهل بیت علیهم السلام نیست. گفتنى است که پس از جستجوى فراوان در ریشه‏یابى این سخن، مشخّص شد که این مطلب، تحلیلى از مرحوم شیخ جعفر شوشترى رحمه‏الله (م 1335 ق) در باره ظرفیت فرهنگى تاریخ عاشورا و شخصیت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام در جهت هدایت و نجات انسان‏هاست‏»

و سپس متن سخن ایشان که بنده نیز ذکر کرده ام و شما نیز فرموده اید را آورده اند.



۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۰:۳۶ عبد الزهرا
این در پاسخ شبه ای که به غلط درباره حدیث منسب به امام حسن در سایت شما درج شده است. انشالله که از روی نیت ادرس اشتباهی به مخاطبین خود ندهید.
با سلام

روند بحث های شما بسیار عالی و آموزنده و منطبق بر عقل سلیم است حتی اگر در مواردی خالی از اشکال هم نباشند ... 

با آرزوی توفقیات الهی
پاسخ:
علیکم السلام!
ممنون
ولایه علی ابن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی  أمن من عذابی
بچه ولایتی ها لذتشو ببرید
فقها اشتباه کردن آقای شریعتی رو تکفیر کردند آقا. 
فقها خیلی جاهای دیگه هم اشتباهات بزرگی کردند.
این طرز فکر تکفیر کردن مخالفین یه منش قرون وسطایی هست. ترک کنید این مرام و منش متحجرانه را.
پاسخ:
حالا این تکفیر شریعتی چه ربطی به این پست داشت؟؟!!
راستش ربط نداشت
منم نگفتم ربط داشت
من اصلا پست شما رو نخودنم محمد آقا
فقط جوابی که به یکی از دوستان گفتین روخودنم که بحث ار تکفیر شریعتی به میان اومده بود که ناخودآگاه یاد وهابیت و قرون وسطی افتادم!
پاسخ:
اینطور نیست اخوی. به هر حال در اسلام و دین تکفیر هم داریم یعنی جزئی از دین هست. بالاخره ما در فقه خودمان یک سری مسائلی را منکرش را تکفیر میکنیم و نمیشود گفت کلاً تکفیر بد است و نباید باشد و .... .
حالا که بحث از روایات شد. یه سوال واسم پیش اومد. یه روایاتی هست که میگه انتم اعلموا به امور دنیاکم. این روایت گویا از پیامبر نقل شده. این روایت صحیح هست یا جعلی.
راستی قبلا من یه سوال از شما پرسیدم در مورد اینکه کدوم تفسیر رو واسه خوندن مناسب میدونین. و شما هم تفسیر نمونه رو معرفی کردین. منم دارم میخونم. البته تا حدی که وقت کنم. اما یکی از دوستان تفسیر المیزان رو معرفی کردن. خود شما المیزان رو بیشتر دوس دارین یا نمونه؟
پاسخ:
این حدیث منقول از رسول الله ص در برخی مجامع عامه هست که خب ما امامیه قبولش نداریم.
در مورد تفسیر هم المیزان چون کمی متنش ثقیل بود و شما فرمودید در ابتدای راه هستید معرفی نکردم. ضمن اینکه باید بدونیم هیچ عالمی تمام حرفاش درست نیست کما اینکه تمام حرفاش غلط نیست. هر تفسیری ولو المیزان یا نمونه هم حاوی مطالب غلطی هستند که البته تشخیص صحت و سقمش دیگه تخصص میخواد و با وجود تخصص هم باز اختلاف ممکنه پیش بیاد. شما به عنوان یه متخصص یه مطلب رو بپذیرید که متخصص دیگه نپذیره و بالعکس.
سلام..چشمم روشن..تازه دیدم..حرفه دکتر شریعتیه؟؟؟
محمدم..چندتا کتابش و خوندی؟؟
کیا تکفیرش کردن؟همونایی که تمام دنیا تکفیرشون میکنن..؟
شریعتی ار اونایی که هنوز مونده تا شناخته بشه..
با اینکه به شهید مطهری ارادت دارم..ولی وقتی دیدم محضر امام خمینی پشت سر دکتر بدگویی میکنه وحتی بعد از فوت ایشون خوشحال شد..یقین اوردم که هر آدمی یه قیمتی داره..بعضیها ارزون بعضیها گرون خودشونو میفروشن..
دکتر شریعتی پدر جامعه شناسی دینی ایرانه..فراموش نکنیم که فراموش نمیشود..

پاسخ:
سلام
کدوم حرف حرف شریعتیه!؟ ضمناً ایشون واقعاً به لحاظ دینی کم سواد بود البته دغدغه داشت و حسن نیت اما از اونجایی که سواد دینی کمی داشت خیلی جاها زده جاده خاکی. در مورد تکفیر هم خیلی از علما نظرشون نسبت به ایشون منفیه شاید بشه گفت اکثریت قریب به اتفاق علما.
عزیزم شما چند تا از کتاباشونو خوندی؟؟
من وشما خیلی باسوادیم؟؟؟
حرفای شما..حرف اقایونیه که شما کت بسته ازشون تقلید میکنید.. کاملا درسته هر اندیشمند ومتفکری ممکنه نظراتی بده که رد بشه..اینجا جای بحث در این مورد نیست..چون شما نقد کردید گفتم..
در مورد تکفیر یکی از دلایل بی پروایی دکتر در مورد نقد روحانیت بود..شما تشیع علوی وصفوی ایشون و بخون متوجه میشی عزیزم..
منم اگه روحانی سنتی وصفوی بودم تکفیرشون میکردم.....
ارادتمند شما..
در ضمن..چشمت بی بلا..
 آثارمرحوم دکتر شریعتی مربوط به یک دوره زمانی است ودارای تغییر دیدگاه در زمان است.ایشان با روحانیت در برخی مطالب اختلاف داشتند.بعضی از روحانیون با ایشان دشمن شده بودند. وبرخی دارای رابطه با ایشان بودند.
من شنیده ام که قبل از فوتشان با مرحوم آیتالله شیرازی امام جمعه فقید مشهد .به نقطه تفاهم رسیده بودند. الله اعلم.
ضمنا ایشان جامعه شناس بود نه اسلام شناس ونقد های ایشان به مسایل اجتماعی شیعه متهورانه بود. نباید فراموش کرد نسل انقلابی اواخر دوران پهلوی متاثر ازنظریات تحول طلبانه ایشان بود.
پاسخ:
ممنون
اما این مطالب چه ربطی به پست داشت؟
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۰ یاسید الکریم
سلام 

" ثالثاً البته روایتی تا حدی مشابه در کامل‌الزیارات داریم که به لحاظ سندی بشدت ضعیف است. " 

متن و صفحه روایت رو ذکر کنین. 
پاسخ:
سلام
فترسل الحور رو در کامل الزیارات جستجو بفرمائید
با عرض سلام
بسیاری از فقها تمام رجال کامل الزیارات را تصحیح کرده‌اند، لطفا غیر منصفانه و مبنایی بحث نکنید، روایت حداث الحسین در کامل الزیارات معتبره است،
هم سندا توسط فقها تصحیح شده و هم دلالتا.

پاسخ:
سلام
بسیاری هم این نظرو ندارند
عنوان خوبی انتخاب نکردید. نباید روایات رو بین مردم سست کرد. بله اگر صد وبلاگاز ارزش حدیث بگن یکی هم از ضعف روایات اون هم فقط از نظر ضعف روایی و نه فهرستی و دلالی و قراین دیگر جا دارد.
عنوان خوبی انتخاب نکردید. نباید روایات رو بین مردم سست کرد. بله اگر صد وبلاگاز ارزش حدیث بگن یکی هم از ضعف روایات اون هم فقط از نظر ضعف رجالی و نه فهرستی و دلالی و قراین دیگر جا دارد.
فرض کنید اینکه پدر من یا شما حلال زاده هست یا نه یک خبر ضعیف است چون سند قوی ندارد. آیا ما باید در حلال زادگی هم شک کنیم. پس همه چیز به سند نیست قراین بسیاری در اعتبار حدیث شرط است
پیام بالا را حذف کنید
پاسخ:
عزیز من مطالبی که در این پست آمده اصولاً در هیچ منبعی نیامده. نه اینکه آمده اما با سند ضعیف که شما بگویید تضعیف روایات است.
سلام علیکم ، خدا قوت و تشکر بابت مطالب خوبتون! در فرمایشاتتون گفتین روایتی با این مضمون در کامل الزیارات هست اما سندش بشدت ضعیف است !!( توضیح روایت دوم) خاستم عرض کنم که علما به تمام روایات کامل الزیارات اعتماد کردند و میکنند شاید یک شخص از جهت رجالی مثلا عامی باشه که طبق قاعده حدیث رو ضعیف میکنه اما نزد مرحوم ابن قولویه صحیح بوده که نقل کرده ! و بنظر خیلی راحت نمیتونیم اینجوری بگیم که حدیثش بشدت ضعیفه..
پاسخ:
سلام علیکم
نظر همه علما این نبوده
سلام درباره بند 2 روایتی مشابه در کامل الزیارات وجود داره
که مرحوم ابن قولویه شهادت ب صحت روایات کامل الزیارات داده و از اصح مصادر شیعه هست
پاسخ:
سلام
بله عرض کردیم که روایتی مشابه داریم اما به لحاظ سندی به شدت ضعیفه.
سلام 
مطالبتان بسیارمفیداست ولی آیامی شودبه همین راحتی درباره ی روایات حضرات معصومین نظرداد؟مثلاآقایی میگفتندبعضی ازاحادیث راگفته اند بکوبیدبه دیوارواین آقااینطورتفسیرمیکردند که آن احادیث جعلی اند وبکوبیدبه دیوار درحالی که شخص دیگری فرمودندخیراصلااین معنی راندارد بکوبیدبه دیواریعنی ازشدت اهمیت به دیوارنصب کنید(چون یک تاریخ نسبتاطولانی بین ماواهلبیت فاصله است این اشتباهات بزرگ رخ می دهد)بنابراین نبایدبه سادگی نظرداد
التماس دعا
پاسخ:
سلام
این مطالبی که ما نوشتیم اصولاً در روایات وجود ندارد صرف نظر از اینکه جعلی باشد یا خیر!
در مورد ادامه مطلبتان هم ملاکات بررسی احادیث وجود دارد!

فیلم قضیۀ «و سیق الذین اتقوا...» اینه:
http://roshangari.ir/video/51389
من ایشون رو نمیشناسم، شما گفتید انتسابش به آیت الله بشیر (احتمالا منظورتون نجفی) محل تردیده؛ مگر اینکه فردی که در این فیلمه آن فردی که شما می‌گویید نباشد.

ثانیا گفتید «بنا بر جست و جو ها»؛ حالا این که برید تو بازارکتاب قائمیه یا جامع الاحادیث و فلان نرم افزار نور یه سرچ کنید بیاید نظر بدید که نشد کار تحقیقی، مگر همۀ منابع روایی ما تایپ شده اند تا امروز؟؛ اون موقعی همین اظهار نظر شما هم شایسته است چنین تیتری داشته باشد: ««احادیث را بی‌سروته و بی‌منبع» معرفی کردنِ بی‌سروته و بی‌منبع». بله، اگر مثلا منبع حدیث رو گفته بودند در فلان جلد فلان کتاب فلان باب فلان شماره، اون موقع جستوجو در این منابع و بررسی صحت وجود آن شاید کافی میبود.

 

حالا من خودم سند رو نیافتم، چون دسترسی من هم به منابع از طریق همین کتابخانه‌های دیجیتالی است و نه بیشتر؛ اما دلیل نمیشه چون نیافتیم بیایم راحت سریع حکم بدیم. مخصوصا که محتوای نقل شده نه عقلاً متناقض‌نماست نه با نصوص دیگر در تضاد است و از این جهت احتیاط بیشتری میطلبد. هرچند که صریحا در تفسیر این آیه قبول دارم مشابه این مطلب شنیده نشده.

 

به خصوص که از سیاق مطلبتون و اون جملۀ عدم انتساب احساس گتره‌ای بودن اظهارنظر به آدم دست می‌ده؛ حداقلش اینه که میرفتید زنگ میزدید به دفتر اون فرد که از او نقل شده (که گویا زنده هستند، از دسترس که خارج نشدند) بررسی می‌کردید؛ عصر حجر هم نیست که بگیم ارتباطات سخته.
 

والا محقق هم محقق های قدیم؛ علامه عسکری و امینی چجور زحمت میکشیدن با چه دقتی با چه وسواسی شما چجور. البته شایدم از آخوندای نسل وبلاگ و توییتر و فیس بوک و گوگل نباس بیش از این انتظار داشت (اگر البته آخوند باشید، اگر نیستید که هیچ).

کامنت قبل رو من گذاشتم.

حالا خیلی هم بی‌انصافی نکنم، دستتون درد نکنه که زحمت می‌کشید. ولی خوب منم دنبال منبع این حدیث گشتم نیافتم این مطلب رو دیدم خواستم به استناد این به بقیه دوستان هم بگم این حدیث سند نداره که دیدم اصلا اظهار نظر شما معلوم نیست قابل اعتنا باشد! این شد که سفره دلمو وا کردم! کمی هم شاید تند شد.

حلال کنید. اجرتون با ائمه. گشتی تو وبلاگ زدم؛ خوشم اومد. ایشالا همهتون علامه امینی و عسکری و بهتر از آنها بشید!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی