برهان

قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏ /البقرة ۱۱۱
پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۱، ۰۹:۱۰ ب.ظ

مطالبی در مورد حقوق زنان در اسلام، قسمت اول، مقدمه

در این پست و چند پست دیگر می‌خواهیم مقداری در مورد حقوق زنان در اسلام و نگاه اسلام به زن و شبهاتی که در این زمینه وجود دارد بحث بکنیم. اما به عنوان مقدمه و قبل از اینکه وارد اصل بحث و بررسی موردی سؤالات و شبهات بشویم؛ لازم است مقدمه‌ای ذکر شود که در مورد تمامی پست‌های در مورد زنان بدرد می‌خورد.

و آن این است که به هر حال زن و مرد دو موجود هستند با شباهت‌ها و تفاوت‌هایی. تفاوت‌هایی که فقط یک دیوانه می‌تواند منکر آن شود. بله از اینکه هم زن هم مرد انسان‌اند؛ مساوی هستند. اما دقت شود انسان بودن یک چیز است؛ زن و مرد بودن یک چیز دیگری. همه‌ی ماها به حکم اینکه انسان هستیم، یک وظیفه داریم و آن عبودیت است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛ و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند.» (سورهٔ ذاریات، آیهٔ ۵۶)

اما شرایط زمانی، مکانی، شغل ما، وضعیت خانوادگی ما، و همه شرایط و حتی جنسیت ما، در شکل این عبودیت تأثیر می‌گذارد. برای مثال عبودیت فرزند این است که به پدر و مادر احترام بگذارد و عبودیت پدر و مادر این است که فرزند را به نحوه نیکو تربیت کنند. عبودیت یک فرد غنی این است که به فقرا کمک کند و عبودیت یک فرد فقیر این است که صبر کند و دست به کارهای خلاف شرع نزند. و به همین ترتیب شما بروید جلو.

خوب حالا زن بودن و مرد بودن و شوهر بودن یا زن بودن نیز در شکل عبودیت ما تأثیر می‌گذارد و هر کدام وظایف خاصی بر گردنشان است و اختیارات خاصی نیز دارند.

در واقع خداوند حکیم که نظام خلقت را به شکل احسن خویش خلق کرده، برای هر کدام از زن و مرد در خانه و خانواده نقشی خاص را معین کرده، که این نقش نیز متناسب با ساختار وجودی و استعدادهای هر کدام از زن و مرد است. و به مناسبت همین نقشی که دارند؛ طبعاً یک سری وظایف بر دوش هر کدام گذاشته شده است و در مقابل یک سری اختیاراتی نیز دارند.

در واقع این توهم باطلی است که برخی‌ها می‌پندارند؛ اسلام دینی مردسالارانه است و مرد حقوقش از زن بیشتر است یا اسلام به زن ظلم کرده و توهمات اینچنینی. چون هر کسی به مناسبت نقشش وظایفی دارد و اختیاراتی.

چه زیبا امیرالمومنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْیَاءِ فِی‏ التَّوَاصُفِ وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ لَا یَجْرِی لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَیْهِ وَ لَا یَجْرِی عَلَیْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ وَ لَوْ کَانَ لِأَحَدٍ أَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَ لَا یَجْرِیَ عَلَیْهِ لَکَانَ ذَلِکَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِی کُلِّ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ أَهْلُه‏؛ پس حق گسترده‏تر از آن است که وصفش کنند، ولى به هنگام عمل تنگنایى بى‌مانند دارد! حق اگر به سود کسى اجرا شود، ناگزیر به زیان او نیز روزى به کار رود، و چون به زیان کسى اجراء شود روزى به سود او نیز جریان خواهد داشت. اگر بنا باشد حق به سود کسى اجراء شود و زیانى نداشته باشد، این مخصوص خداى سبحان است نه دیگر آفریده‏ها، به خاطر قدرت الهى بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتى که فرمانش بر آنها جارى است، لکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده، و پاداش آن را دو چندان کرده است، از روى بخشندگى، و گشایشى که خواسته به بندگان عطا فرماید.» (نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۲۱۶)

آری تنها خداست که همه در برابر او تکلیف دارند؛ و او در برابر هیچکسی هیچ تکلیف و وظیفه‌ای ندارد. اما در مورد مخلوقات هر کسی در هر جایگاهی باشد؛ یک سری وظایفی دارد و یک سری اختیاراتی.

حال در مورد زن و شوهر نیز اینطور است.

شهید مطهری ره نیز چه زیبا در این زمینه فرموده‌اند:

اسلام در مورد حقوق خانوادگى زن و مرد فلسفه خاصى دارد که با آنچه در چهارده قرن پیش مى‏گذشته و با آنچه در جهان امروز مى‏گذرد مغایرت دارد. اسلام براى زن و مرد در همه موارد یک نوع حقوق و یک نوع وظیفه و یک نوع مجازات قائل نشده است؛ پاره‏اى از حقوق و تکالیف و مجازات‌ها را براى مرد مناسب‌تر دانسته و پاره‏اى از آنها را براى زن، و در نتیجه در مواردى براى زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهى در نظر گرفته است.

چرا؟ روى چه حسابى؟ آیا بدان جهت است که اسلام نیز مانند بسیارى از مکتبهاى دیگر نظریات تحقیرآمیزى نسبت به زن داشته و زن را جنس پست‏تر مى‏شمرده است و یا علت و فلسفه دیگرى دارد؟


مکرر در نطق‌ها و سخنرانی‌ها و نوشته‏هاى پیروان سیستم‌هاى غربى شنیده و خوانده‏اید که مقررات اسلامى را در مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات و امثال این‌ها به عنوان تحقیر و توهینى نسبت به جنس زن یاد کرده‏اند؛ چنین وانمود مى‏کنند که این امور هیچ دلیلى ندارد جز اینکه فقط جانب مرد رعایت شده است.

... مى‏گویند اسلام براى مردان امتیاز حقوقى و ترجیح حقوقى قائل شده است و اگر امتیاز و ترجیح حقوقى براى مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمى‏کرد.

اگر بخواهیم به استدلال این آقایان شکل منطقى ارسطویى بدهیم به این صورت در مى‏آید: اگر اسلام زن را انسان تمام عیار مى‏دانست حقوق مشابه و مساوى با مرد براى او وضع مى‏کرد، لکن حقوق مشابه و مساوى براى او قائل نیست، پس زن را یک انسان واقعى نمى‏شمارد.

تساوى یا تشابه؟
اصلى که در این استدلال به کار رفته این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانى، یکسانى و تشابه آنها در حقوق است. مطلبى هم که از نظر فلسفى باید انگشت روى آن گذاشت این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانى چیست؟ آیا لازمه‏اش این است که حقوقى مساوى یکدیگر داشته باشند به طورى که ترجیح و امتیاز حقوقى در کار نباشد؟ یا لازمه‏اش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوى و برابرى، متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و هیچ گونه تقسیم کار و تقسیم وظیفه‏اى در کار نباشد؟ شک نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانى و برابرى آنها از لحاظ انسانیت، برابرى آنها در حقوق انسانى است اما تشابه آنها در حقوق چطور؟

اگر بنا بشود تقلید و تبعیت کورکورانه از فلسفه غرب را کنار بگذاریم و در افکار و آراء فلسفى که از ناحیه آنها مى‏رسد به خود اجازه فکر و اندیشه بدهیم، اول باید ببینیم آیا لازمه تساوى حقوق تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوى غیر از تشابه است؛ تساوى برابرى است و تشابه یکنواختى. ممکن است پدرى ثروت خود را به طور متساوى میان فرزندان خود تقسیم کند اما به‏طور متشابه تقسیم نکند. مثلًا ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد: هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعى و هم مستغلات اجارى، ولى نظر به اینکه قبلًا فرزندان خود را استعدادیابى کرده است، در یکى ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگرى علاقه به کشاورزى و در سومى مستغل دارى، هنگامى که مى‏خواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند، با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان مى‏دهد از لحاظ ارزش مساوى با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازى از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را مى‏دهد که قبلًا در آزمایش استعدادیابى آن را مناسب یافته است.

کمیت غیر از کیفیت است، برابرى غیر از یکنواختى است. آنچه مسلّم است این است که اسلام حقوق یک جور و یکنواختى براى زن و مرد قائل نشده است، ولى اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقى براى مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام اصل مساوات انسانها را در باره زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوى حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.

کلمه «تساوى» و «مساوات» چون مفهوم برابرى و عدم امتیاز در آنها گنجانیده شده است جنبه «تقدس» پیدا کرده‏اند، جاذبه دارند، احترام شنونده را جلب مى‏کنند، خصوصاً اگر با کلمه «حقوق» توأم گردند.

تساوى حقوق! چه ترکیب قشنگ و مقدسى! چه کسى است که وجدانى و فطرت پاکى داشته باشد و در مقابل این دو کلمه خاضع نشود؟!

اما نمى‏دانم چرا کار ما —که روزى پرچمدار علم و فلسفه و منطق در جهان بوده‏ایم— باید به آنجا بکشد که دیگران بخواهند نظریات خود را در باب «تشابه حقوق زن و مرد» با نام مقدس «تساوى حقوق» به ما تحمیل کنند؟! این درست مثل این است که یک نفر لبوفروش بخواهد لبو بفروشد اما به نام گلابى تبلیغ کند.

آنچه مسلّم است این است که اسلام در همه جا براى زن و مرد حقوق مشابهى وضع نکرده است، همچنان که در همهٔ موارد براى آنها تکالیف و مجازات‌هاى مشابهى نیز وضع نکرده است. اما آیا مجموع حقوقى که براى زن قرار داده ارزش کمترى دارد از آن چه براى مردان قرار داده؟ البته خیر، چنانکه ثابت خواهیم کرد.
...
تشابه نه و تساوى آرى‏
گفتیم اسلام در روابط و حقوق خانوادگى زن و مرد فلسفه خاصى دارد که با آنچه در چهارده قرن پیش مى‏گذشته مغایرت دارد و با آنچه در جهان امروز مى‏گذرد نیز مطابقت ندارد.

گفتیم از نظر اسلام این مسأله هرگز مطرح نیست که آیا زن و مرد دو انسان متساوى در انسانیت هستند یا نه؟ و آیا حقوق خانوادگى آنها باید ارزش مساوى با یکدیگر داشته باشند یا نه؟ از نظر اسلام زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانى متساوى بهره مندند.

آنچه از نظر اسلام مطرح است این است که زن و مرد به دلیل اینکه یکى زن است و دیگرى مرد، در جهات زیادى مشابه یکدیگر نیستند، جهان براى آن‌ها یک جور نیست، خلقت و طبیعتْ آن‌ها را یکنواخت نخواسته است، و همین جهت ایجاب مى‏کند که از لحاظ بسیارى از حقوق و تکالیف و مجازات‌ها وضع مشابهى نداشته باشند. در دنیاى غرب، اکنون سعى مى‏شود میان زن و مرد از لحاظ قوانین و مقررات و حقوق و وظایف وضع واحد و مشابهى به وجود آورند و تفاوت‌هاى غریزى و طبیعى زن و مرد را نادیده بگیرند. تفاوتى که میان نظر اسلام و سیستم‌هاى غربى وجود دارد در اینجاست. علیهذا آنچه اکنون در کشور ما میان طرفداران حقوق اسلامى از یک طرف و طرفداران‏ پیروى از سیستمهاى غربى از طرف دیگر مطرح است مسأله وحدت و تشابه حقوق زن و مرد است نه تساوى حقوق آن‌ها. کلمه «تساوى حقوق» یک مارک تقلبى است که مقلدان غرب بر روى این ره آورد غربى چسبانیده‏اند.
...
کاملًا توجه داشته باشید ما مدعى هستیم که لازمه عدالت و حقوق فطرى و انسانى زن و مرد عدم تشابه آنها در پاره‏اى از حقوق است. پس بحث ما صددرصد جنبه فلسفى دارد، به فلسفه حقوق مربوط است، به اصلى مربوط است به نام اصل «عدل» که یکى از ارکان کلام و فقه اسلامى است. اصل عدل همان اصلى است که قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام به وجود آورده است؛ یعنى از نظر فقه اسلامى —و لا اقل فقه شیعه— اگر ثابت شود که عدل ایجاب مى‏کند فلان قانون باید چنین باشد نه چنان و اگر چنان باشد ظلم است و خلاف عدالت است، ناچار باید بگوییم حکم شرع هم همین است. زیرا شرع اسلام طبق اصلى که خود تعلیم داده هرگز از محور عدالت و حقوق فطرى و طبیعى خارج نمى‏شود.

علماى اسلام با تبیین و توضیح اصل «عدل» پایه فلسفه حقوق را بنا نهادند، گو اینکه در اثر پیشامدهاى ناگوار تاریخى نتوانستند راهى را که باز کرده بودند ادامه دهند. توجه به حقوق بشر و به اصل عدالت به عنوان امورى ذاتى و تکوینى و خارج از قوانین قراردادى، اولین بار به وسیله مسلمین عنوان شد؛ پایه حقوق طبیعى و عقلى را آنها بنا نهادند.
...
اعلامیه حقوق بشر فلسفه است نه قانون‏
مضحک این است که مى‏گویند متن اعلامیه حقوق بشر را مجلسین تصویب کرده‏اند، و چون تساوى حقوق زن و مرد جزء مواد اعلامیه حقوق بشر است پس به حکم قانون مصوّب مجلسین زن و مرد باید داراى حقوقى مساوى یکدیگر باشند.

مگر متن اعلامیه حقوق بشر چیزى است که در صلاحیت مجلسین باشد که آن را تصویب یا رد کنند؟

محتویات اعلامیه حقوق بشر از نوع امور قراردادى نیست که قواى مقنّنه کشورها بتوانند آن را تصویب بکنند یا نکنند.

اعلامیه حقوق بشر حقوق ذاتى و غیرقابل سلب و غیر قابل اسقاط انسانها را مورد بحث قرار داده است؛ حقوقى را مطرح کرده است که به ادعاى این اعلامیه لازمه حیثیت انسانى انسانهاست و دست تواناى خلقت و آفرینش آنها را براى انسان‌ها قرار داده است، یعنى مبدأ و قدرتى که به انسانها عقل و اراده و شرافت انسانى داده است این حقوق را هم طبق ادعاى اعلامیه حقوق بشر به انسانها داده است.

انسان‌ها نمى‏توانند محتویات اعلامیه حقوق بشر را براى خود وضع کنند و نه مى‏توانند از خود سلب و اسقاط نمایند. از تصویب مجلسین و قواى مقنّنه گذشته یعنى چه؟!

اعلامیه حقوق بشر فلسفه است نه قانون؛ باید به تصدیق فیلسوفان برسد نه به تصویب نمایندگان. مجلسین نمى‏توانند با اخذ رأى و قیام و قعود، فلسفه و منطق براى مردم وضع کنند. اگر اینچنین است پس فلسفه نسبیت اینشتاین را هم ببرند به مجلس و از تصویب نمایندگان بگذرانند، فرضیه وجود حیات در کرات آسمانى را نیز به تصویب برسانند. قانون طبیعت را که نمى‏شود از طریق تصویب قوانین قراردادى تأیید یا رد کرد.

مثل این است که بگوییم مجلسین تصویب کرده‏اند که اگر گلابى را با سیب پیوند بزنند پیوندش مى‏گیرد و اگر با توت پیوند بزنند نمى‏گیرد.

وقتى که چنین اعلامیه‏اى از طرف گروهى که خود از متفکرین و فلاسفه بوده‏اند صادر مى‏شود، ملت‌ها باید آن را در اختیار فلاسفه و مجتهدین حقوق خویش قرار دهند. اگر از نظر فلاسفه و متفکرین آن ملت مورد تأیید قرار گرفت، همه افراد ملت موظفند آن‌ها را به عنوان حقایقى فوق قانون رعایت کنند. قوه مقنّنه نیز موظف است قانونى بر خلاف آنها تصویب نکند.

ملت‌هاى دیگر تا وقتى که از نظر خودشان ثابت و محقق نشده که چنین حقوقى در طبیعت به همین کیفیت وجود دارد، ملزم نیستند آنها را رعایت کنند و از طرف دیگر این مسائل جزء مسائل تجربى و آزمایشى نیست که احتیاج به وسایل و لابراتوار و غیره دارد و این وسایل براى اروپاییان فراهم است و براى دیگران نیست؛ شکافتن اتم نیست که رموز و وسایلش در اختیار افراد محدودى باشد، فلسفه و منطق است، ابزارش مغز و عقل و قوه استدلال است.

اگر فرضاً ملت‌هاى دیگر مجبور باشند در فلسفه و منطق مقلّد دیگران باشند و در خود شایستگى تفکر فلسفى احساس نکنند، ما ایرانیان نباید اینچنین فکر کنیم. ما در گذشته شایستگى خود را به حد اعلى در بررسیهاى منطقى و فلسفى نشان داده‏ایم. ما چرا در مسائل فلسفى مقلّد دیگران باشیم؟

عجبا! دانشمندان اسلامى آن جا که پاى اصل عدالت و حقوق ذاتى بشر به میان مى‏آید، آن قدر برایش اهمیت قائل مى‏شوند که بدون چون و چرا به موجب قاعده تطابق عقل و شرع مى‏گویند حکم شرع هم همین است، یعنى احتیاجى به تأیید شرعى نمى‏بینند اما امروز کار ما به آنجا کشیده که مى‏خواهیم با تصویب نمایندگان صحت این مسائل را تأیید نماییم.

فلسفه را با کوپن نمى‏توان اثبات کرد
از این مضحک‌تر این است که آن جا که مى‏خواهیم حقوق انسانى زن را بررسى کنیم، به آراء پسران و دختران جوان مراجعه کنیم، کوپن چاپ کنیم و بخواهیم با پرکردن کوپن کشف کنیم که حقوق انسانى چیست و آیا حقوق انسانى زن و مرد یک جور است و یا دو جور؟


به هر حال ما مسأله حقوق انسانى زن را به شکل علمى و فلسفى و بر اساس حقوق ذاتى بشرى بررسى مى‏کنیم. مى‏خواهیم ببینیم همان اصولى که اقتضا مى‏کند انسانها به طور کلى داراى یک سلسله حقوق طبیعى و خدادادى باشند، آیا ایجاب مى‏کند که زن و مرد از لحاظ حقوق داراى وضع مشابهى بوده باشند یا نه؟ لذا از دانشمندان و متفکران و حقوقدانان واقعى کشور که یگانه مرجع صلاحیتدار اظهار نظر در این گونه مسائل مى‏باشند درخواست مى‏کنیم به دلایل ما با دیده تحقیق و انتقاد بنگرند. موجب کمال امتنان اینجانب خواهد بود اگر مستدلًا نظر خود را در تأیید یا رد این گفته‏ها ابراز نمایند.

براى بررسى این مطلب لازم است اولًا بحثى در باره اساس و ریشه حقوق انسانى انجام دهیم و سپس خصوص حقوق زن و مرد را مورد مطالعه قرار دهیم ... (مجموعه آثار،ج۱۹، صص۴۷-۱۲۷)

ادامه دارد ...



نوشته شده توسط محمد
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

برهان

قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏ /البقرة ۱۱۱
بسم الله الرحمن الرحیم

در این وب‌نوشت سعی بر این داریم که شبهات موجود و رایجی که در مورد دین وجود دارد را بررسی، و پاسخ مناسبی برای آن‌ها پیدا کنیم.

مسلم است که پاسخ‌ها ممکن است ناقص بوده و یا قانع‌کننده نباشند و یا حتا ایرادی به نحوهٔ استدلال آن‌ها وارد باشد. در مورد هر یک از پاسخ‌ها اگر سؤال و یا شبههٔ جدیدی برای‌تان ایجاد شد، آن‌ها را در ذیل همان مطلب عنوان کنید.

در صورت تمایل به همکاری یا ارائهٔ پیشنهاد، با ما تماس بگیرید.
جهت طرح مسائل حدیثی-دینی-اعتقادی خود اعم از پرسش از صحت و سقم یک حدیث یا شبهات اعتقادی خویش از طریق تلگرام میتوانید با یوزرنیم m26011438@ در ارتباط باشید.

مشترک خوراک (فید) شوید

حمایت می‌کنیم

آخرین مطالب

آخرین نظرات

مطالبی در مورد حقوق زنان در اسلام، قسمت اول، مقدمه

پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۱، ۰۹:۱۰ ب.ظ

در این پست و چند پست دیگر می‌خواهیم مقداری در مورد حقوق زنان در اسلام و نگاه اسلام به زن و شبهاتی که در این زمینه وجود دارد بحث بکنیم. اما به عنوان مقدمه و قبل از اینکه وارد اصل بحث و بررسی موردی سؤالات و شبهات بشویم؛ لازم است مقدمه‌ای ذکر شود که در مورد تمامی پست‌های در مورد زنان بدرد می‌خورد.

و آن این است که به هر حال زن و مرد دو موجود هستند با شباهت‌ها و تفاوت‌هایی. تفاوت‌هایی که فقط یک دیوانه می‌تواند منکر آن شود. بله از اینکه هم زن هم مرد انسان‌اند؛ مساوی هستند. اما دقت شود انسان بودن یک چیز است؛ زن و مرد بودن یک چیز دیگری. همه‌ی ماها به حکم اینکه انسان هستیم، یک وظیفه داریم و آن عبودیت است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛ و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند.» (سورهٔ ذاریات، آیهٔ ۵۶)

اما شرایط زمانی، مکانی، شغل ما، وضعیت خانوادگی ما، و همه شرایط و حتی جنسیت ما، در شکل این عبودیت تأثیر می‌گذارد. برای مثال عبودیت فرزند این است که به پدر و مادر احترام بگذارد و عبودیت پدر و مادر این است که فرزند را به نحوه نیکو تربیت کنند. عبودیت یک فرد غنی این است که به فقرا کمک کند و عبودیت یک فرد فقیر این است که صبر کند و دست به کارهای خلاف شرع نزند. و به همین ترتیب شما بروید جلو.

خوب حالا زن بودن و مرد بودن و شوهر بودن یا زن بودن نیز در شکل عبودیت ما تأثیر می‌گذارد و هر کدام وظایف خاصی بر گردنشان است و اختیارات خاصی نیز دارند.

در واقع خداوند حکیم که نظام خلقت را به شکل احسن خویش خلق کرده، برای هر کدام از زن و مرد در خانه و خانواده نقشی خاص را معین کرده، که این نقش نیز متناسب با ساختار وجودی و استعدادهای هر کدام از زن و مرد است. و به مناسبت همین نقشی که دارند؛ طبعاً یک سری وظایف بر دوش هر کدام گذاشته شده است و در مقابل یک سری اختیاراتی نیز دارند.

در واقع این توهم باطلی است که برخی‌ها می‌پندارند؛ اسلام دینی مردسالارانه است و مرد حقوقش از زن بیشتر است یا اسلام به زن ظلم کرده و توهمات اینچنینی. چون هر کسی به مناسبت نقشش وظایفی دارد و اختیاراتی.

چه زیبا امیرالمومنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْیَاءِ فِی‏ التَّوَاصُفِ وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ لَا یَجْرِی لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَیْهِ وَ لَا یَجْرِی عَلَیْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ وَ لَوْ کَانَ لِأَحَدٍ أَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَ لَا یَجْرِیَ عَلَیْهِ لَکَانَ ذَلِکَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِی کُلِّ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ أَهْلُه‏؛ پس حق گسترده‏تر از آن است که وصفش کنند، ولى به هنگام عمل تنگنایى بى‌مانند دارد! حق اگر به سود کسى اجرا شود، ناگزیر به زیان او نیز روزى به کار رود، و چون به زیان کسى اجراء شود روزى به سود او نیز جریان خواهد داشت. اگر بنا باشد حق به سود کسى اجراء شود و زیانى نداشته باشد، این مخصوص خداى سبحان است نه دیگر آفریده‏ها، به خاطر قدرت الهى بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتى که فرمانش بر آنها جارى است، لکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده، و پاداش آن را دو چندان کرده است، از روى بخشندگى، و گشایشى که خواسته به بندگان عطا فرماید.» (نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۲۱۶)

آری تنها خداست که همه در برابر او تکلیف دارند؛ و او در برابر هیچکسی هیچ تکلیف و وظیفه‌ای ندارد. اما در مورد مخلوقات هر کسی در هر جایگاهی باشد؛ یک سری وظایفی دارد و یک سری اختیاراتی.

حال در مورد زن و شوهر نیز اینطور است.

شهید مطهری ره نیز چه زیبا در این زمینه فرموده‌اند:

اسلام در مورد حقوق خانوادگى زن و مرد فلسفه خاصى دارد که با آنچه در چهارده قرن پیش مى‏گذشته و با آنچه در جهان امروز مى‏گذرد مغایرت دارد. اسلام براى زن و مرد در همه موارد یک نوع حقوق و یک نوع وظیفه و یک نوع مجازات قائل نشده است؛ پاره‏اى از حقوق و تکالیف و مجازات‌ها را براى مرد مناسب‌تر دانسته و پاره‏اى از آنها را براى زن، و در نتیجه در مواردى براى زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهى در نظر گرفته است.

چرا؟ روى چه حسابى؟ آیا بدان جهت است که اسلام نیز مانند بسیارى از مکتبهاى دیگر نظریات تحقیرآمیزى نسبت به زن داشته و زن را جنس پست‏تر مى‏شمرده است و یا علت و فلسفه دیگرى دارد؟


مکرر در نطق‌ها و سخنرانی‌ها و نوشته‏هاى پیروان سیستم‌هاى غربى شنیده و خوانده‏اید که مقررات اسلامى را در مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات و امثال این‌ها به عنوان تحقیر و توهینى نسبت به جنس زن یاد کرده‏اند؛ چنین وانمود مى‏کنند که این امور هیچ دلیلى ندارد جز اینکه فقط جانب مرد رعایت شده است.

... مى‏گویند اسلام براى مردان امتیاز حقوقى و ترجیح حقوقى قائل شده است و اگر امتیاز و ترجیح حقوقى براى مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمى‏کرد.

اگر بخواهیم به استدلال این آقایان شکل منطقى ارسطویى بدهیم به این صورت در مى‏آید: اگر اسلام زن را انسان تمام عیار مى‏دانست حقوق مشابه و مساوى با مرد براى او وضع مى‏کرد، لکن حقوق مشابه و مساوى براى او قائل نیست، پس زن را یک انسان واقعى نمى‏شمارد.

تساوى یا تشابه؟
اصلى که در این استدلال به کار رفته این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانى، یکسانى و تشابه آنها در حقوق است. مطلبى هم که از نظر فلسفى باید انگشت روى آن گذاشت این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانى چیست؟ آیا لازمه‏اش این است که حقوقى مساوى یکدیگر داشته باشند به طورى که ترجیح و امتیاز حقوقى در کار نباشد؟ یا لازمه‏اش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوى و برابرى، متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و هیچ گونه تقسیم کار و تقسیم وظیفه‏اى در کار نباشد؟ شک نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانى و برابرى آنها از لحاظ انسانیت، برابرى آنها در حقوق انسانى است اما تشابه آنها در حقوق چطور؟

اگر بنا بشود تقلید و تبعیت کورکورانه از فلسفه غرب را کنار بگذاریم و در افکار و آراء فلسفى که از ناحیه آنها مى‏رسد به خود اجازه فکر و اندیشه بدهیم، اول باید ببینیم آیا لازمه تساوى حقوق تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوى غیر از تشابه است؛ تساوى برابرى است و تشابه یکنواختى. ممکن است پدرى ثروت خود را به طور متساوى میان فرزندان خود تقسیم کند اما به‏طور متشابه تقسیم نکند. مثلًا ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد: هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعى و هم مستغلات اجارى، ولى نظر به اینکه قبلًا فرزندان خود را استعدادیابى کرده است، در یکى ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگرى علاقه به کشاورزى و در سومى مستغل دارى، هنگامى که مى‏خواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند، با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان مى‏دهد از لحاظ ارزش مساوى با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازى از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را مى‏دهد که قبلًا در آزمایش استعدادیابى آن را مناسب یافته است.

کمیت غیر از کیفیت است، برابرى غیر از یکنواختى است. آنچه مسلّم است این است که اسلام حقوق یک جور و یکنواختى براى زن و مرد قائل نشده است، ولى اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقى براى مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام اصل مساوات انسانها را در باره زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوى حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.

کلمه «تساوى» و «مساوات» چون مفهوم برابرى و عدم امتیاز در آنها گنجانیده شده است جنبه «تقدس» پیدا کرده‏اند، جاذبه دارند، احترام شنونده را جلب مى‏کنند، خصوصاً اگر با کلمه «حقوق» توأم گردند.

تساوى حقوق! چه ترکیب قشنگ و مقدسى! چه کسى است که وجدانى و فطرت پاکى داشته باشد و در مقابل این دو کلمه خاضع نشود؟!

اما نمى‏دانم چرا کار ما —که روزى پرچمدار علم و فلسفه و منطق در جهان بوده‏ایم— باید به آنجا بکشد که دیگران بخواهند نظریات خود را در باب «تشابه حقوق زن و مرد» با نام مقدس «تساوى حقوق» به ما تحمیل کنند؟! این درست مثل این است که یک نفر لبوفروش بخواهد لبو بفروشد اما به نام گلابى تبلیغ کند.

آنچه مسلّم است این است که اسلام در همه جا براى زن و مرد حقوق مشابهى وضع نکرده است، همچنان که در همهٔ موارد براى آنها تکالیف و مجازات‌هاى مشابهى نیز وضع نکرده است. اما آیا مجموع حقوقى که براى زن قرار داده ارزش کمترى دارد از آن چه براى مردان قرار داده؟ البته خیر، چنانکه ثابت خواهیم کرد.
...
تشابه نه و تساوى آرى‏
گفتیم اسلام در روابط و حقوق خانوادگى زن و مرد فلسفه خاصى دارد که با آنچه در چهارده قرن پیش مى‏گذشته مغایرت دارد و با آنچه در جهان امروز مى‏گذرد نیز مطابقت ندارد.

گفتیم از نظر اسلام این مسأله هرگز مطرح نیست که آیا زن و مرد دو انسان متساوى در انسانیت هستند یا نه؟ و آیا حقوق خانوادگى آنها باید ارزش مساوى با یکدیگر داشته باشند یا نه؟ از نظر اسلام زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانى متساوى بهره مندند.

آنچه از نظر اسلام مطرح است این است که زن و مرد به دلیل اینکه یکى زن است و دیگرى مرد، در جهات زیادى مشابه یکدیگر نیستند، جهان براى آن‌ها یک جور نیست، خلقت و طبیعتْ آن‌ها را یکنواخت نخواسته است، و همین جهت ایجاب مى‏کند که از لحاظ بسیارى از حقوق و تکالیف و مجازات‌ها وضع مشابهى نداشته باشند. در دنیاى غرب، اکنون سعى مى‏شود میان زن و مرد از لحاظ قوانین و مقررات و حقوق و وظایف وضع واحد و مشابهى به وجود آورند و تفاوت‌هاى غریزى و طبیعى زن و مرد را نادیده بگیرند. تفاوتى که میان نظر اسلام و سیستم‌هاى غربى وجود دارد در اینجاست. علیهذا آنچه اکنون در کشور ما میان طرفداران حقوق اسلامى از یک طرف و طرفداران‏ پیروى از سیستمهاى غربى از طرف دیگر مطرح است مسأله وحدت و تشابه حقوق زن و مرد است نه تساوى حقوق آن‌ها. کلمه «تساوى حقوق» یک مارک تقلبى است که مقلدان غرب بر روى این ره آورد غربى چسبانیده‏اند.
...
کاملًا توجه داشته باشید ما مدعى هستیم که لازمه عدالت و حقوق فطرى و انسانى زن و مرد عدم تشابه آنها در پاره‏اى از حقوق است. پس بحث ما صددرصد جنبه فلسفى دارد، به فلسفه حقوق مربوط است، به اصلى مربوط است به نام اصل «عدل» که یکى از ارکان کلام و فقه اسلامى است. اصل عدل همان اصلى است که قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام به وجود آورده است؛ یعنى از نظر فقه اسلامى —و لا اقل فقه شیعه— اگر ثابت شود که عدل ایجاب مى‏کند فلان قانون باید چنین باشد نه چنان و اگر چنان باشد ظلم است و خلاف عدالت است، ناچار باید بگوییم حکم شرع هم همین است. زیرا شرع اسلام طبق اصلى که خود تعلیم داده هرگز از محور عدالت و حقوق فطرى و طبیعى خارج نمى‏شود.

علماى اسلام با تبیین و توضیح اصل «عدل» پایه فلسفه حقوق را بنا نهادند، گو اینکه در اثر پیشامدهاى ناگوار تاریخى نتوانستند راهى را که باز کرده بودند ادامه دهند. توجه به حقوق بشر و به اصل عدالت به عنوان امورى ذاتى و تکوینى و خارج از قوانین قراردادى، اولین بار به وسیله مسلمین عنوان شد؛ پایه حقوق طبیعى و عقلى را آنها بنا نهادند.
...
اعلامیه حقوق بشر فلسفه است نه قانون‏
مضحک این است که مى‏گویند متن اعلامیه حقوق بشر را مجلسین تصویب کرده‏اند، و چون تساوى حقوق زن و مرد جزء مواد اعلامیه حقوق بشر است پس به حکم قانون مصوّب مجلسین زن و مرد باید داراى حقوقى مساوى یکدیگر باشند.

مگر متن اعلامیه حقوق بشر چیزى است که در صلاحیت مجلسین باشد که آن را تصویب یا رد کنند؟

محتویات اعلامیه حقوق بشر از نوع امور قراردادى نیست که قواى مقنّنه کشورها بتوانند آن را تصویب بکنند یا نکنند.

اعلامیه حقوق بشر حقوق ذاتى و غیرقابل سلب و غیر قابل اسقاط انسانها را مورد بحث قرار داده است؛ حقوقى را مطرح کرده است که به ادعاى این اعلامیه لازمه حیثیت انسانى انسانهاست و دست تواناى خلقت و آفرینش آنها را براى انسان‌ها قرار داده است، یعنى مبدأ و قدرتى که به انسانها عقل و اراده و شرافت انسانى داده است این حقوق را هم طبق ادعاى اعلامیه حقوق بشر به انسانها داده است.

انسان‌ها نمى‏توانند محتویات اعلامیه حقوق بشر را براى خود وضع کنند و نه مى‏توانند از خود سلب و اسقاط نمایند. از تصویب مجلسین و قواى مقنّنه گذشته یعنى چه؟!

اعلامیه حقوق بشر فلسفه است نه قانون؛ باید به تصدیق فیلسوفان برسد نه به تصویب نمایندگان. مجلسین نمى‏توانند با اخذ رأى و قیام و قعود، فلسفه و منطق براى مردم وضع کنند. اگر اینچنین است پس فلسفه نسبیت اینشتاین را هم ببرند به مجلس و از تصویب نمایندگان بگذرانند، فرضیه وجود حیات در کرات آسمانى را نیز به تصویب برسانند. قانون طبیعت را که نمى‏شود از طریق تصویب قوانین قراردادى تأیید یا رد کرد.

مثل این است که بگوییم مجلسین تصویب کرده‏اند که اگر گلابى را با سیب پیوند بزنند پیوندش مى‏گیرد و اگر با توت پیوند بزنند نمى‏گیرد.

وقتى که چنین اعلامیه‏اى از طرف گروهى که خود از متفکرین و فلاسفه بوده‏اند صادر مى‏شود، ملت‌ها باید آن را در اختیار فلاسفه و مجتهدین حقوق خویش قرار دهند. اگر از نظر فلاسفه و متفکرین آن ملت مورد تأیید قرار گرفت، همه افراد ملت موظفند آن‌ها را به عنوان حقایقى فوق قانون رعایت کنند. قوه مقنّنه نیز موظف است قانونى بر خلاف آنها تصویب نکند.

ملت‌هاى دیگر تا وقتى که از نظر خودشان ثابت و محقق نشده که چنین حقوقى در طبیعت به همین کیفیت وجود دارد، ملزم نیستند آنها را رعایت کنند و از طرف دیگر این مسائل جزء مسائل تجربى و آزمایشى نیست که احتیاج به وسایل و لابراتوار و غیره دارد و این وسایل براى اروپاییان فراهم است و براى دیگران نیست؛ شکافتن اتم نیست که رموز و وسایلش در اختیار افراد محدودى باشد، فلسفه و منطق است، ابزارش مغز و عقل و قوه استدلال است.

اگر فرضاً ملت‌هاى دیگر مجبور باشند در فلسفه و منطق مقلّد دیگران باشند و در خود شایستگى تفکر فلسفى احساس نکنند، ما ایرانیان نباید اینچنین فکر کنیم. ما در گذشته شایستگى خود را به حد اعلى در بررسیهاى منطقى و فلسفى نشان داده‏ایم. ما چرا در مسائل فلسفى مقلّد دیگران باشیم؟

عجبا! دانشمندان اسلامى آن جا که پاى اصل عدالت و حقوق ذاتى بشر به میان مى‏آید، آن قدر برایش اهمیت قائل مى‏شوند که بدون چون و چرا به موجب قاعده تطابق عقل و شرع مى‏گویند حکم شرع هم همین است، یعنى احتیاجى به تأیید شرعى نمى‏بینند اما امروز کار ما به آنجا کشیده که مى‏خواهیم با تصویب نمایندگان صحت این مسائل را تأیید نماییم.

فلسفه را با کوپن نمى‏توان اثبات کرد
از این مضحک‌تر این است که آن جا که مى‏خواهیم حقوق انسانى زن را بررسى کنیم، به آراء پسران و دختران جوان مراجعه کنیم، کوپن چاپ کنیم و بخواهیم با پرکردن کوپن کشف کنیم که حقوق انسانى چیست و آیا حقوق انسانى زن و مرد یک جور است و یا دو جور؟


به هر حال ما مسأله حقوق انسانى زن را به شکل علمى و فلسفى و بر اساس حقوق ذاتى بشرى بررسى مى‏کنیم. مى‏خواهیم ببینیم همان اصولى که اقتضا مى‏کند انسانها به طور کلى داراى یک سلسله حقوق طبیعى و خدادادى باشند، آیا ایجاب مى‏کند که زن و مرد از لحاظ حقوق داراى وضع مشابهى بوده باشند یا نه؟ لذا از دانشمندان و متفکران و حقوقدانان واقعى کشور که یگانه مرجع صلاحیتدار اظهار نظر در این گونه مسائل مى‏باشند درخواست مى‏کنیم به دلایل ما با دیده تحقیق و انتقاد بنگرند. موجب کمال امتنان اینجانب خواهد بود اگر مستدلًا نظر خود را در تأیید یا رد این گفته‏ها ابراز نمایند.

براى بررسى این مطلب لازم است اولًا بحثى در باره اساس و ریشه حقوق انسانى انجام دهیم و سپس خصوص حقوق زن و مرد را مورد مطالعه قرار دهیم ... (مجموعه آثار،ج۱۹، صص۴۷-۱۲۷)

ادامه دارد ...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۱۶
محمد

نظرات  (۱۳)

سلام

شما و دیدگاه تون رو به همفکری با یک دانشجوی امام صادقی دعوت میکنم..

[گل] 

پاسخ:
سلام
در حد توان در خدمت هستیم
فقط بفرمائید این وبلاگ رو از کجا پیدا کردین!؟
این همه اطلاعات رو از کجا کسب میکنید
پاسخ:
سلام
مطالعه
ارتباط با متخصصین
خیلی راحته
تازه اینا که اطلاعات خاصی نیست

aslan  khub nabud 
پاسخ:
سلام
ممنون
اما اگه دقیقا بفرمائید چرا خوب نبود ممنون میشم و ما رو در بهتر کردن مطالب بعدی کمک میکنه

چیزایی که نوشته شده  در 4 مقاله  ای بنده مطالعه کردم ؛ در حد حرف هست. بیشتر از 90درصد مردا با این کلمات آشنا نیستند چه رسد به اینکه انجام دهند فقط مسائلی که به سود اونهاست رو می دونن که صرفا برای باج گیری از زنان هست اونم به اسم اسلام.

جمالتتون قشنگه اما واقعیت نداره حداقلش اینکه ما چیزی ندیدیم.

پاسخ:
سلام
احتمالا شما خانم باشید.
اما در هر حال عرض میشه که الاسلام شیء و المسلمون شیء آخر. یعنی اسلام یک چیز است و مسلمانان چیز دیگری.
ما اینجا داریم از اسلام و قوانین اسلام و چرائی قوانین آن صحبت می کنیم. چون افراد به اسلام ایراد می گیرند. ما می گوئیم اسلام این است اگر به این ایرادی دارید بفرمائید. اما بله ما منکر این نیستیم که افرادی در هر پست و منصبی از قوانین سوء استفاده می کنند. اصولا کدام قانونی است که نشود از آن سوء استفاده کرد؟؟؟!!! البته خانم ها نیز ابزارهائی برای کنترل مردان دارند. خانم ها نیز برخی اوقات سوء استفاده می کنند. مثلا به نظر شما گذاشتن مهریه به اندازه سال تولد این یک جور سوء استفاده اخلاقی از قانون مهریه نیست؟؟!! اینکه الان درصد زیادی از مردان بخاطر عدم توان پرداخت مهریه در زندان بسر می برند این نوعی سوء استفاده اخلاقی از مهریه نیست؟؟!! و موارد دیگر.
البته اینکه گفتین 90% مردا با این کلمات آشنا نیستند هم کمی بی انصافی کردین. اغلب مردا با وظایف خودشون آشنا هستند و انجام می دن. مثلا کدوم مردی رو سراغ دارین که نفقه زن و بچشو نده؟؟!! اما از طرف زنا نسبت به تکالیفی که اسلام بر عهده اونا گذاشته بیشتر هیاهو وجود داره. وگرنه مردا بدون منت کارشونو انجام میدن.
اصولا یکی از دلایل اینکه اینقدر در اسلام به زن توصیه کرده و در قبالش به مرد توصیه کمتری شده دلیلش اینه که مردا غالبه خودبخود وظایفشونو انجام میدن در حالی که زنا ممکنه از زیر وظایف شونه خالی کنن. مانند اینکه اینقدر که در اسلام به فرزندان نسبت به پدر و مادر توصیه شده به پدر و مادر نسبت به فرزندان خیلی خیلی کمتر توصیه شده. دلیلش اینه که پدر و مادر خود بخود از روی عشق و علاقه به فرزند وظایف خودشونو در قبال فرزندان انجام می دن این فرزندان هستند که عموما از زیر بار وظایف در میزن و بنابراین باید تأکید بیشتری به فرزندان بشه.

سلام.

با توجه به نظرات یکجانبه ای که دادید؛ قطعنا مرد هستید. بعضی از مثالهای شما برای نزدیک شدن افکار خوبن اما بعضی مثل "دلیلش اینه که مردا غالبه خودبخود وظایفشونو انجام میدن در حالی که زنا ممکنه از زیر وظایف شونه خالی میکنن" کاملا فرمایشی و جانبدارانه و در حد نظر شخصی می باشد. چطور به خانمایی که تو روستاها بیشتر از مردا کار میکنن -میرن سر زمین -گوسفند این ور اون ور میبرن- میگن که این زنا درارن از روحیه ی ایثارگریشون استفاده میکنن اما وقتی یه زن از مرد میخواد که  مراعات حال خانوم کارمندشو بکنه؛ صدتا آیه جور میکنن که تبعیت نمیکنی و فلان شد؟؟؟؟؟؟

چطور میشه گوسفند بردن کمک به شوهره و ثواب داره  اما دکتر بودن طلاق رو افزایش میده؟؟؟

این به این دلیل نیست که مردا دنبال یه پادو برا خودشون میگردن نه یه شریک؟

چرا فک میکنین همیشه ززززززززززن مقصره؟ چرا؟

در ضمن مردا هم ابزارهایی برا کنترل دارن با این تفاوت که زن داد وبیداد میکنه اما مرد برای توجیه اشتباهای خودش پای خدا رو وسط میکشه.

در مورد مهریه: مرد رو که زور نمیکنن بیا شونصد تا سکه رو بپذیر با میل خودش اینکارو میکنه- خوب میخواد نکنه- زن هم طبق شرع همون شونصد تا ازش میخواد که مرد هم  نمیده تشریف میبره برا آب خنک.

 

هرچند من انصافا در یک خانواده مذهبی به دنیا امده ام که اسلام را همون جور که هست یاد گرفتم.

پاسخ:
سلام!
اولا کمی بی انصافی کردین که گفتین نظرات یکجانبه دادم. تو همه مطالب ما هم به وظایف مرد اشاره کرده ایم هم به وظایف زن.
اما در مورد اون جمله به نظرم اصلا جانبدارانه نیست و بر اساس تجریه شخصی خودم و سایرین است. این یک چیز طبیعی است. بازم میگم شما چند تا مرد می شناسین که در انجام وظایف(نفقه، تامین مسکن و ...) کوتاهی کرده باشن!؟ و چند تا زن رو می شناسین؟!
اما در مورد خانم کارمند هم مرد باید مراعات حال همسر رو بکنه هم زن. اما نکته ای که وجود داره اینه که وظیفه اصلی زن کار کردن در بیرون نیست. وطیفه اصلی زن تربیت فرزند و گرم نگه داشتن کانون خانواده است که اگر انصاف دهید خودتان نیز تصدیق خواهید کرد که خیلی از شغل ها باعث می شود زن از این وظیفه اصلیش باز بماند. بهتر است بروید کتاب نظام حقوق زن شهید مطهری ره را بطور کامل بخوانید.
درباره آمار طلاق و ربط آن با اشتغال زنان شما بفرمائید در گذشته مهریه ها که کم تر بود(پس از این بابت مردان قطعا اگر می خواستند طلاق بگیرند راحت تر بودند چون زنان این اهرم را در اختیار نداشتند.) رفتار مردان نیز عموما با زنان خشن تر از الان بود. پس چرا آمار طلاق نزدیک به صفر بود؟! اما الان وضع اینطور است!؟ واقعیت آن است که نگاه ما(چه زن چه مرد) به زندگی عوض شده که البته اینهم از افتضاحات سکولاریسم و مدرنیته در جامعه است. بدترین درد جامعه ما مدرنیته و سکولاریسمی است که بر همه ابعاد زندگی ما سایه افکنده که یکی از ابعاد همین سکولاریسم و مدرنیته شاغل شدن افراطی زنان است. اینها یک فاجعه است فاجعه ای که زلزله بم در برابرش چیزی نیست. اما حیف که در اینجا مجال بیش از این نیست.
اما ما اصلا فک نکریم همیشه زن مقصره. هم مرد مقصره هم زن.
در مورد مهریه بله مرد رو زور نمی کنن. اما وقتی هر جا مرد بره اوضاع از این قراره وقتی که خانواده مهریه رو معین می کنه و پسر بدبخت هم هیچی نمی تونه بگه این پسر چه کنه!؟
اما در خیلی از موارد زن رو هم زور نکردن. می تونه با مردی که می بینه این مرد می خواد یه سری محدودیت هائی براش بوجود بیاره ازدواج نکنه.
اما در انتها به حدیث «جهاد المرأة حسن التبعل» نیز توجه داشته باشید.

سلام

من با خود قوانین که مشکلی ندارم - با حدیثی هم که ذکر کردید آشنا هستم- مشکل اینه که مردا جانمازشونو جلوتر از خدا پهن میکنن هر جا کم می میارن یا وقتی کار به جایی میرسه یه کم باید کوتاه بیان؛ فقط از زن میخوان این کارو بکنه که این کارو رو به مدد قوانین من درآوردی انجام میدن.

خیلیا می شناسم که مردش نفقه نمیده چون یا معتاده یا عیاش.

چه قدر مرد داریم که هم دوست دختر دارن هم زن وبچه. حالا شما بگین زن حق نداره اینجا از مهرش استفاده کنه حالا هر چندتا که باشه؟؟؟

اینی که میبینیند خیلیا خرده میگیرن به قوانین و حقوق زن اینه که در عمل چیزی از مرد به صورت متقابل نمیبینن که اگر کسی در عمل سودی از قانون نبره؛ عمل به اون را بی فایده تلقی خواهد کرد.

سکولاریسم و مدرنیته هر چند اوضاع فرهنگی جامعه را به نابودی کشوندن اما اگر همین مدرنیته نبود هنوز هم دخترای نه ساله رو میدادن به مردای 25 -30ساله یا قبل تولد براش شوهر انتخاب میکردن. اینا واقعیت جامعه ما بود که الان نیست هر چند خیلیا سوئ استفاده میکنن ام خوب کدوم منصبی که ازش یه عده سوئ استفاده نکنن.

(پس چرا آمار طلاق نزدیک به صفر بود؟): چون زن جرات حرف زدن نداشت اصلا حق نداشت هیچ کاری بکنه چه برسه به اینکه طلاق بگیره . به نظر شما وقتی یه مردی دیوانه وار زنشو میزنه طلاق گرفتن حق قانونی زنه یا یه کا سکولاریستی؟؟؟؟؟

شما رو به خدا همه تقصیرا گردن زنا نندازین اول بازجویی کنین بعد محاکمه.

یه زن طبق فرمایش شما که استناد کردین به کتاب آقای مطهری و قوانین

 اسلام؛ حق نداره برا خودش زندگی کنه و ارزویی داشته باشه؟؟ و از بدو تولد باید به شوهر داری و بچه بزرگ کردن فکر کنه یا این این دو موضوع با توجه به حقوقش مدیریت کنه؟؟؟ کدوم یکی؟؟

 

سلام
صبح شما بخیر
وبلاگ خیلی خوبی دارید، خدا قوت رزمنده!
لینکتون کردم، یک سری هم به وبلاگ من بزنید، ببینید شما هم از وبلاگ من خوشتون میاد؟
http://www.deliveryourself.blogfa.com/
منم با نظرgerdooموافقم
سلام من نظر خانم gerdoo رو الان دیدم ظاهرا  اوضاع خیلی خرابه و ظهور منجی و رهبری معصوم و عادل به  شدت احساس میشه این مشکل ها با بحث و جدل ظاهرا حل شدنی نیست  
جناب آقای محمد چرا از حقوق خانمها در مورد شرط ضمن عقد در ازدواج دائم چیزی ننوشتید. زن علاوه بر مهریه می تواند شروطی در ضمن ازدواج بگذارد که تمامی حقوق کسر شده خود توسط احکام را خودش جبران کند مثل حضانت فرزند، تعیین محل زندگی، شاغل بودن، حق طلاق،و اینکه هر کاری خواست بدون اطلاع همسر انجام دهد،حق درس خواندن،سلب تعدد زوجات و ..... به هر حال به نظر من ازدواج در اسلام بیشتر شبیه معامله است تا عشق بین دو نفر. من خودم به سکولاریسم اعتقاد جدی دارم . من و همسرم تمامی مسائل خود را با گفت و گو و بدون مراجعه به دین الهی انجام می دهیم و خیلی هم خوشبخت هستیم چون انسانیت و پیشرفت خودمان را خودمان به رسمیت شناختیم . دین اسلام دین مردان پول دار است .مثلا کدام مرد می تواند 4 زن داشته باشد و عدالت راهم رعایت کند خوب معلومه مردان پول دار. کدام مرد می تواند برده و کنیز داشته باشد (البته این کلمه برده و کنیز را وقتی نوشتم  خیلی مشمئز شدم) که کار خانم خانه را انجام بده و خودش هم بهره جنسی از آنها ببره خوب معلومه مردان پول دار.کدوم مرد می تونه به دل خواه زنان آسیب دیده اجتماعی را صیغه کنه خوب معلوم مردان پول دار کلا اسلام دین مردان پولدار است نه دین بدبخت بیچاره ها. از همه خواهش می کنم با عشق ازدواج کنید و پیشرفت همسر خود را پیشرفت خود بدانید هم خانمهای محترم و هم آقایان محترم آن وقت می بینید که مشکلی وجود ندارد.
پاسخ:
بله کسی منکر این شرایط ضمن عقد نیست. اما موضوع مطلب ربطی به این نداشت.
ضمناً یعنی اسلام حقوقی رو برای زنان کسر کرده یا هر چه بوده به صلاح زن و مرد بوده؟!
در مورد برده و کنیز هم که کلاً تصور شما از برده و کنیز اشتباه هست. برده و کنیز به افراد خاصی تحت شرایط خاصی اطلاق میشود نه فردی که می آید در خانه تا در قبال دستمزد در خانه کار بکند. کسی که می آید خانه تا کار بکند به هیچ وجه حق استفاده جنسی از او نیست و کاملاً نامحرم است. او فقط و فقط یک کارگر است. همین.
سلام. من با توجه به عنوان این صفحه که در مورد حقوق زنان در اسلام بود این مطلب را گذاشتم . بله حقوق نه تنها زنان بلکه مردان فقیر و بچه ها در قران نقض شده و در عوض دست مردان پول دار را تا جایی که تبدیل به یک حیوان که فقط به فکر ارضای غرایض حیوانی خود باشند را باز گذاشته مگر مردان برده غریزه جنسی ندارند یا مردان فقیر ؟؟؟؟!!! چرا خدا می تواند خوردن مشروب را حرام کند ولی برده داری یعنی بی گاری کشیدن از یک نفر را نه؟؟ من اصلا اسلام را قبول ندارم چون ساده ترین مورد یعنی عدالت بین فقیر و غنی را رعایت نکرده عدالت بین زن و مرد را رعایت نکرده من خودم تحصیلات مهندسی دارم در قران مثلا نوشته به علت فراموشی شهادت زنان نصف شهادت مردان است چطوری آن را بپذیرم در حالی من همه آموخته های دوران تحصیل خود را با داشتن همسر و دو فرزند کاملا به یاد می آورم حافظه چیزی است که با تمرین تقویت می شود و مرد و زن هم ندارد پس از اینجا می فهمیم که حداقل قسمتهایی از قرآن تحریف شده و ........ در مورد برده هم من نگفتم که از کارگری  که می آید خانه کار کند صاحب خانه سوء استفاده جنسی می کند بلکه گفتم از برده ، تعریف برده هم مشخص است جان و مال او در دست صاحب خود است یعنی کسی که اسیر شده و زندانی است و بر خلاف میل خود به دست کسی افتاده.منظور من برده ها و کنیزهای ملکی بود که صاحب خانه از برده هم در خانه کار می کشد و هم استفاده جنسی می کند برای تایید عرایضم ایه 6 سوره مونون  را می آورم
إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومینمگر بر جفتهاشان ( که زنان عقدی آنها باشند ) یا کنیزان ملکی متصرفی آنها که هیچ گونه ملامتی ( در مباشرت این زنان ) بر آنها نیست. در این آیه به صراحت تجاوز به یک زندانی را به رسمیت شناخته است شاید کنیز ملکی دوست ندارد با صاحب خود هم بستر شود هر جا که عدم رضایت طرف باشد تجاوز محسوب شده و به نظر من جرمی در حد زنا و یا قتل نفس دارد و یا در مورد دیه که قانونی کاملا به نفع مردان پول دار است. چرا؟ چون فقط یک مرد پولدار می تواند کسی را بکشد و در عوض آن پول خون او را بدهد و قصاص نشود. بقیه آدمهایی که پول ندارند چی؟؟؟ اگر این قانون برای همه هست پس چرا شامل فقری که پول ندارد و دست بر قضا زده کسی را کشته نمی شود قانون مجازات باید بین فقیر و غنی فرقی نگذارد حالا بگذریم از وضع زنان که در این مورد از وضع مردان فقیر هم اسفبارتر است اگر انصاف داشتید و تعصب کور کورانه را کنار می گذاشتید قبول می کردید که یا خدا آن چیزی نیست که ما فکر می کنیم یعنی رحمان و رحیم یا اینکه قران از طرف خداوند بخشنده و مهربان نیست. به هر حال من قصد ادامه این بحث را ندارد چون خیلی از شما از ترس اینکه برید جهنم چشم خود را به روی بسیاری ازحقایق بسته اید که در قران آمده و ناقض حقوق اولیه هر انسان آزاده ایست. اصولا ادیان ابراهیمی مروج خشونت و جنگ هستند به خاطر همین شاید فصل الخطاب آنها مردان می باشند نه زنان. با تشکر از فرصت ایجاد شده برای گفتمان دوستانه.  
پاسخ:
سلام
حالا عدالت چی هست که قران نقضش کرده؟ اول عدالت رو تعریف بفرمایید و بعد بگید چطور باید فهمید یه قانون عادلانه هست یا نه؟
سلام...
پاسخ:
سلام
چرا تو گروه چیزی نمیگی؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی