چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است
سؤال معروفی که در ذهن خیلی از افراد وجود دارد این است که چرا ایران به کشورهای اسلامی دیگر مثل لبنان و فلسطین کمک میکند و گاهی در برابر چنین عملی جبههگیری میکنند و ضرب المثل معروف چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است را متذکر میشوند. برای مثال میگویند «اینجا مجلس کشوری است که سالانه میلیاردها دلار پول منابع زیرزمینی اش بصورت علنی و غیر علنی تقسیم و یا شاید تاراج می گردد! در حالی که باد بر روی میز این نمایندگان فرمایشی به پرچم دیگران می وزد چه تاسف بار و خجالت آور» و همچنین گاهی به مقایسهٔ تصاویری از مناطق محروم کشور ایران با مناطق پر زرق و برق کشورهای اسلامی دیگر مثل لبنان میپردازند.
این سؤال را از دوستم پرسیدم و نظرش را در این مورد خواستم، که در ادامه جواب ایشان را میآورم:
هر چند اکثریت افرادی که این اشکالات را مطرح می کنند با این جوابها قانع نمی شن اما خوب نکاتی را هر چند پراکنده عرض می کنم.
مثلا می گویند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. خوب ما اولاً می گوییم مگر ضرب المثل برای ما حجت شرعی است که بخواهیم مطابق آن عمل کنیم؟! ثانیا بفرض که ضرب المثل درست باشد خوب خانه کجاست و مسجد کجاست؟ چه کسی گفته ایران خانه است و فلسطین مسجد است؟! اینها که مرزهای سیاسی قراردادی است و خوب این قراردادها نیز در فقه حجت نیست. یعنی مثلا اگر فرداروزی به هر دلیل مثلا استانهای آذربایجان شرقی و غربی از ایران جدا شد دیگر دولت ایران وظیفه ای ندارد به فقرای آنها کمک کند؟! یا از آن طرف مثلا اگر فلان استان عراق به ایران پیوست یا حتی همین فلسطین جزء ایران شد دیگر دولت ایران وظیفه دارد به آنها کمک کند درست است؟؟؟!!! اما در فقه ما آن چیزی که داریم دارالاسلام و دارالکفر است. دارالاسلام نیز مطابق مرزهای سیاسی فعلی نیست. ما موظفیم به تمام مظلومان عالم کمک کنیم.
من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین و لم یجبه فلیس بمسلم
من أصبح و لم یهتم بأمور المسلمین فلیس بمسلم
اما نکته بعد چه کسی گفته که نباید به فقرای خودمان کمک شود؟! هم باید به فقرای خودمان کمک شود هم به فلسطین و لبنان. هر دو از وظایف ما است. اما خوب چون الان یک وظیفه را انجام نمی دهند باید آن دیگری را نیز ترک کنند؟؟؟!!!
نکته ی بعد بحث اولویت است. فرض بفرمائید الان فرزند شما گرسنه است و غذا می خواهد. اما فرزند همسایه در وضعیتی است که اگر تا چند دقیقه دیگر به او نرسید او می میرد خوب شما چه می کنید!؟ آیا می گوئید بچه همسایه است به من چه!؟ یا می گوئید بگذار اول به فرزند خودم غذا بدهم و سیر شود و بعد بروم به فرزند همسایه کمک کنم!؟ یا نه سریع می روید به فرزند همسایه کمک می کنید و او را از مرگ نجات می دهید و بعد می آئید به فرزند خود غذا می دهید!؟ اینجا نیز همینطور است.
نکته ی بعد آنکه الان فلسطین و لبنان خط مقدم ما هستند در مبارزه با اسرائیل پس عقل حکم می کند که ما به اینها کمک کنیم تا اینها همچنان در خط مقدم به مبارزه مشغول باشند تا اسرائیل فعلا به ایران حمله نکند.
نکته بعد در بحث هموطن این است که آیا به نظر شما مثلا آن یهودی که در تهران زندگی می کند و سالیانه به اسرائیل کمک مالی می کند هموطن ماست اما آن شیعه ای که در عراق زیر ظلم آمریکائیها هست هموطن ما نیست؟! اتفاقا نظر من را می خواهید اولی هموطن ما نیست و دومی هست.
مطلب دیگر اینکه که در فقه بحثی داریم به تحت عنوان انفال؛ انفال کلاً به منابعی و درآمدهایی گفته میشود که متعلق به تمامی مسلمین است و در اختیار حاکم اسلامی است که با صلاحدید خودش و طبق موازین شرعی و مطابق با اوضاع جامعه انها را در مصالح مسلمین خرج کند. یکی از مصادیق انفال منابع زیرزمینی مانند نفت گاز و ... است. یعنی نفت ایران متعلق به تمامی مسلمین جهان است که با صلاحدید حاکم جامعه خرج می شود. حال حاکم جامعه مثلاً تشخیص داده که بخشی از این نفت مثلا خرج فلسطین و لبنان و ... شود.
ازایشان پرسیدم: یعنی اصلاً در این که چگونه این درآمدها چگونه خرج شود، مردم (مجلس) صاحب حق نیستند؟ یعنی اگر جایی هم نظر مردم در مورد چگونگی مصرف این درآمدها به میان میآید، این فقط یک لطف از حاکم اسلامیست. درست میگویم؟
پاسخ دادند: بله چون این امول در اختیار حاکم است و اصلاً در اختیار مردم نیست و اما به قول شما ممکن است حاکم اسلامی در مورد چگونگی مصرف و خرج این درآمدها، از باب مشورت از مردم نظر خواهی کند.
آیا مالیات و ... هم حساب میشه؟ آیا طریقه مصرف اونها توسط حاکم مشخص می شود؟ و مردم نباید انتظاری داشته باشند؟
یه سوال دیگه صدقات کلا چگونه مصرف میشه؟
از طرفی تعریفت از هموطن چیه؟ یا به عبارتی یه ایرانی چه شاخصه هایی باید داشته باشد که بشه بهش گفت ایرانی