بردهداری، حکمی وحشیانه یا منطقی و مترقی، قسمت دوم
در قسمت قبل پس از ذکر مقدمهای، مختصراً به بحث جهاد ابتدایی پرداختیم و گفتیم که جهاد ابتدایی، به آن معنا که خیلی ها توهّم کرده اند، وجود ندارد. آنچه به عنوان جهاد ابتدایی مطرح شده، در واقع نوعی از جهاد دفاعی است؛ که به غلط مشهور شده است به جهاد ابتدایی.
همچنین گفته شد که در در منطق اسلامی این طور نیست که با هر کافر و غیر مسلمانی جنگ کرد. بلکه جنگ با کافر حربی است.
حال پس از پرداختن به ادامه بحث ممکن است این شبهه بوجود بیاید که در برخی از آیات قرآن دستور به کشتن مطلق کفار و غیر مسلمین داده شده است. مانند این آیات:
- «قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون؛ باکسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمىآورند، و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانیدهاند حرام نمىدارند و متدیّن به دین حق نمىگردند، کارزار کنید، تا با [کمالِ] خوارى به دست خود جزیه دهند.» (سورهٔ توبه آیهٔ ۲۹)
- «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیر؛ اى پیامبر، با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر، و جایگاهشان دوزخ است، و چه بد سرانجامى است.»(سورهٔ توبه، آیهٔ ۷۳)
- «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیر» (سورهٔ تحریم، آیهٔ ۹)
- «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم؛ پس چون ماههاىِ حرام سپرى شد، مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره در آورید و در هر کمینگاهى به کمین آنان بنشینید؛ پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، راه برایشان گشاده گردانید، زیرا خدا آمرزنده مهربان است.» (سورهٔ توبه، آیهٔ ۵)
و آیات دیگر. حال در جواب به این شبهه می گوئیم ما در فقه و اصول دو تا مبحث داریم: یکی مبحث عام و خاص است و دیگری مبحث مطلق و مقید. اینکه دقیقا فرق بین این دو چیست به دلیل تخصصی بودن و همچنین این مجال جای بحثش نیست و اینکه به بحث ما نیز ربطی ندارد به آن نمیپردازیم.
حال در همین اصول می گوییم اگر شما در آیه یا روایتی حکم عام یا مطلقی دیدی (به زبان ساده یعنی حکمی کلی و بدون شرایط) باید در سایر آیات و روایات نیز جستجو کرد تا ببنیم در آیات و روایات دیگر، این حکم عام یا مطلق ما تخصیص یا تقیید نخورده باشد. یعنی اینکه باید در سایر آیات و روایات جستجو بکنیم ببنیم در آیات و روایات دیگر شرایطی برای این حکم کلی ما آمده یا خیر. اگر شرایطی آمده بوده خب طبق همان شرایط عمل میکنیم. اما اگر با جستجوی کافی و دقیق چیزی پیدا نکردیم مطابق همان حکم کلی عمل میکنیم.
(از این رو شایسته نیست غیر متخصص در علم فقه و اصول با دیدن یک آیه یا یک روایت سر خود حکم صادر کند یا اسلام را زیر سوال ببرد. چون او فقط همان یک آیه یا حدیث را دیده و نه همین یک حدیث را بررسی سندی کره نه اینکه رفته سراغ دیگر آیات و روایات. مجتهد پس از عمری مقدمات را طی کردن در حوزه و پس از خواندن اصول فقه، ادبیات عرب، علم رجال و درایه، تاریخ صدر اسلام، منطق و ابزارهای دیگری با دیدن همه آیات و روایات با هم به صدور حکم و فتوا میپردازد. خوب برای غیر متخصصی که حتی یکی از این علوم را هم ندارد؛ عقل حکم میکند سر خود و صرفا از روی تعصب یا جهالت یا عناد یا ... با دیدن یکی دو تا آیه و روایت الکی اسلام را زیر سوال نبرد و الکی به فقهایی که عمری در حوزه بودهاند ایراد نگیرد.)
حال در این بحث نیز وضع اینگونه است. یعنی درست است آیاتی که در بالا ذکر شد ظاهراً مطلق هستند و در آن حکم به جهاد با مطلق کفار داده شده است. اما با مراجعه به آیات دیگر، روایات و همچنین سیره ائمه (ع) خصوصاً سیره پیامبر (ص) در برخورد با کفار میبینیم مطلب خلاف این است. یعنی در آیات دیگری آمده که صرفاً با کفار حربی باید جنگید. خوب طبق آن آیات معلوم میشود که منظور این آیات نیز مطلق کفار نبوده. بلکه کفار حربی مد نظر بوده.
آیاتی مانند:
- «أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ؛ آیا با گروهى که پیمانهاى خود را شکستند، و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمىکنید؟! در حالى که آنها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند؛ آیا از آنها مىترسید؟! با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید.» (سورهٔ توبه، آیهٔ ۱۳)
- «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ (۸) إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون(۹)؛ خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمىکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد. (۸) تنها شما را از دوستى و رابطه با کسانى نهى مىکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرونراندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است.(۹)» (سورهٔ الممتحنة)
- «وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ؛ و در راه خدا، با کسانى که با شما مىجنگند، بجنگید، و[لى] از اندازه درنگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمىدارد» (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۹۰)
و آیات دیگری در این زمینه که ثابت میکند جنگ با کفار در اسلام، فقط با کفار حربی و پیمان شکنان است. همچنین سیره پیامبر (ص) نیز گواه این مطلب است.
حال برسیم به بحث جزیه:
ب- جزیه
این که رسول خدا (ص) مردم را به بین سه راهی یا مسلمان شوید یا کشته شوید یا جزیه بدهید ، قرار می داد، حقیقتاً تهمتی است آشکار به تاریخ و سخنی است درست خلاف آنچه که در قرآن آمده است. بلی بعد از رسول خدا (ص) خلفای اهل سنّت این رویه را داشتند، امّا این ربطی به آن حضرت و اسلام ندارد؛ بلکه عملکرد خود آن افراد میباشد. قرآن کریم با صدای بلند فریاد می کند که: «لا إِکْراهَ فِی الدِّین؛ در قبول دین، اکراهى نیست.» (سورهٔ البقرة، آیهٔ ۲۵۶) پس چه جای این تهمتهاست؟
مردم در پذیرش اسلام آزادند. پس:
- اگر پذیرفتند که از تمام امتیازات مادّی و معنوی مسلمانی بهرمند می شوند.
-
امّا اگر نپذیرفتند و با مسلمین جنگ هم نداشتند و بر ضدّ آنها اقدامی نکردند، خداوند فرمان می دهد که مسلمین نیز کاری با آنها نداشته باشند و با آنها عدالت بورزند. خداوند متعال می فرماید: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطین (۸) إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (۹)؛ خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و شما را از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمىکند؛ چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. خداوند تنها شما را از دوستى و رابطه با کسانى نهى مىکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرونراندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است.» (سورهٔ الممتحنة)
واقعاً چگونه کسانی با وجود چنین آیات روشنی چنان تهمتهای ناروایی به اسلام و مسلمین می زنند؟! انصاف هم خوب چیزی است. - امّا اگر کسی نه تنها اسلام را نپذیرفت بلکه بر ضدّ مسلمین دست به تخریب و ضربه زنی هم کرد، روشن است که اسلام نیز ساکت نخواهد نشست و حکم مقابله به مثل را خواهد داد. آیا این کار خلاف عقل و خلاف عدالت است؟ عدّه ای از غربی ها می خواهند اسلام را دین خشونت جلوه دهند تا مسلمین از ترس متّهم شدن به خشونت، از مقابله به مثل با آنها دست بردارند. امّا زهی خیال باطل. آنها حتّی برای اینکه به مردم بباورنانند که اسلام دین خشونت است، گروههایی چون وهّابیّت و طالبان و القاعده را هم تأسیس نمودهاند تا با وجود آنها آبروی اسلام زیر سؤال رود. اینها اگر بخواهند می تواند در عرض چند روز بساط تمام این گروهها را از دنیا برچینند؛ امّا وجود اینها برای اسلام ستیزی آنها لازم است. لذا در ظاهر ادای مبارزه با این گروهها را در می آورند ولی در واقع پشتیبان آنها هستند و اسلحهٔ آنها را تأمین میکنند.
- امّا آن غیر مسلمانانی که در سرزمین مسلمین زندگی میکنند، لازم است به جای سرباز دادن، مالیات امنیّت پرداخت نمایند؛ که این مالیات امنیّت را جزیه گویند. در هر کشوری، برای حفظ امنیّت، لازم است مردم هزینهٔ امنیّت را پرداخت کنند. این هزینه برای مسلمین، با آمادگی برای سربازی و جهاد و دفاع از کشور میباشد. امّا زمانی که مسلمین با غیر مسلمین در حال جنگ میباشند، نمیتوان از غیر مسلمین ساکن در سرزمین اسلامی سرباز قبول نمود. چون آنها به سبب تعصّبات دینی، به احتمال زیاد خیانت خواهند کرد. پس آنها لازم است که به جای سربازی و جانبازی در راه امنیّت کشور، مالیات امنیّت پرداخت نمایند.
امّا اکنون که این احتمال خیانت برطرف شده، هموطنان غیر مسلمان ما نیز می توانند سرباز دهند تا از جزیه (مالیات امنیّت) معاف گردند. لذا ملاحظه می کنید که در کشور ما از مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان، جزیه دریافت نمیشود. چون شرایط کشور به گونهای است که آنها نیز سرباز میدهند.
امّا سایر مالیاتها که مالیات ساخت و ساز اماکن عمومی همچون خیابانها و پارکها و ... هستند، چه بر مسلمان و چه بر غیر مسلمان، لازم میباشد. چون هزینهٔ جامعه را باید خود جامعه بدهد. البته این فقط قانون اسلام نیست؛ بلکه در تمام دنیا این قانون عقلایی اجرا میگردد.
پس حساب مالیات امنیّت را باید از حساب ایمان آوردن یا نیاوردن جدا نمود. آنچه باعث میشود از غیر مسلمین جزیه (مالیات امنیّت) اخذ گردد، مسألهٔ عدم اعتماد به آنهاست نه مسأله عدم اسلام آنها. بلکه اگر نیک نگریسته شود، این مالیات به نفع خود آنهاست. چرا که مسلمان در راه وطن، جان می دهد و او مال. به تعبیر دیگر میتوان گفت که آنها با این مالیات سربازی خود را میخرند.
در این جا لازم است در مورد لفظ «صاغرون» در این آیه نیز توضیح داده شود: «قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون؛ با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمىآورند، و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانیدهاند حرام نمىدارند و متدیّن به دین حق نمىگردند، کارزار کنید، تا با [کمالِ] خوارى به دست خود جزیه دهند.» (سورهٔ توبه، آیهٔ ۲۹)
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر شریف المیزان درباره این واژه مینویسند: «از آنچه در صدر آیه مورد بحث از اوصاف سهگانه اهل کتاب به عنوان حکمت و مجوز قتال با ایشان ذکر شده، و از اینکه باید با کمال ذلت جزیه بپردازند، چنین برمىآید که منظور از ذلت ایشان خضوعشان در برابر سنت اسلامى، و تسلیمشان در برابر حکومت عادله جامعه اسلامى است.
و مقصود این است که مانند سایر جوامع نمىتوانند در برابر جامعه اسلامى صف آرایى و عرض اندام کنند، و آزادانه در انتشار عقاید خرافى و هوى و هوس خود به فعالیت بپردازند، و عقاید و اعمال فاسد و مفسد جامعه بشرى خود را رواج دهند، بلکه باید با تقدیم دو دستى جزیه همواره خوار و زیر دست باشند.
پس آیه شریفه ظهور دارد در اینکه منظور از "صغار ایشان" معناى مذکور است، نه اینکه مسلمین و یا زمامداران اسلام به آنان توهین و بىاحترامى نموده و یا آنها را مسخره کنند، زیرا این معنا با سکینت و وقار اسلامى سازگار نیست، هر چند بعضى از مفسرین آیه را بدان معنا کردهاند.» (ترجمهٔ المیزان جلد ۹، صفحهٔ ۳۲۲)
إن شاء الله در قسمتهای بعدی وارد اصل بحث بردهداری و فلسفه و چرایی آن خواهیم شد.
ادامه دارد...